آخرین اخبار
نتایج جستجوی برچسب : ریتمِ نا تمام
ریتمِ نا تمام (نوشته:عطیه ارجاسبی) - قسمت سوم
این دیدار خیلی فکرمو مشغول کرد خونه که رسیدم لباسهامو عوض کردمو دست به کار شدم ،وسایل شام رو آماده کردم، همینطور که مشغول آشپزی شدم به پیرمرد فکر میکردم یعنی باز هم میتونستم ببینمش واز زندگیش بیشتر برام حرف بزنه از داستان زندگیش، همسرش ،تجربه هاش اصلاً چرا من اسمشو نپرسیدم؟ چرا شماره ای آدرس دقیقتری!؟ فقط از حرفاش فهمیده بودم که اسم همسرش فروزان است و بس.
ریتمِ نا تمام (نوشته:عطیه ارجاسبی) - قسمت دوم
هر دو زدیم زیر خنده، گفتم:پدر جان تنها زندگی میکنید؟
گفت:نه خیلی تنها، با بنجی زندگی میکنم، سگمو میگم !باخاطراتم زندگی میکنم،با یادگاریهای همسرم،گلهاش ،پرنده هاش،کتاباش!
پرسیدم؟ چرا نمیرید پیش پسراتون؟