
۱_ لطفاً خودتان را برای دوستداران شعر و ادب معرفی فرمایید.
_ به نام خدای مهربان
رضا افشاری، زاده ی ۲۳ بهمن ۱۳۷۶ و ساکن استان زنجان هستم.
در حال حاضر به حرفه ی معلمی مشغولم و در زمینه هایی همچون نقاشی و نویسندگی نیز فعالیت می کنم.
همینطور فعالیت هایی در زمینه ی داوری جشنوارههای فرهنگی و دانش آموزی و داوری مسابقات ورزشی و.. داشته و دارم.
۲_ چطور شد که به نویسندگی روی آوردین؟
وقتی به گذشته نگاه می کنم، فردی را می بینم که در سر تا سر عمرش، استعداد و ذوقی برای کار با قلم داشته است اما تا سال ها از آن خبری نداشته. درست مانند کسی که روزانه بارها نفس می کشد اما توجهی به هوای اطرافش و اهمیت آن ندارد.
خداوند خوبم به من لطفی کرد و همزمان با چاپ کتاب یکی از دوستانم، ذوق مرا برانگیخت و به واسطه ی ایشان، با اساتید برتری از جنس شعر و ادب، آشنا شدم که با کمک ایشان و چاپ اولین کتاب خود، انگیزه ای مضاعف و بازگشتی به ذوق ابتدا، در من زنده شد که اکنون و پس از آن نیز ، در من جریان دارد.
۳_ آیا معتقدید که توانایی های دیگری یا حداقل علایق بیشتری دارید؟
بدون شک هر انسانی ظرفیت های وجودی بسیاری دارد که گاهی از آن مطلع می شود و گاهی برخی از این توانایی ها، سربسته می مانند. احساس می کنم که توانایی هنری و ورزشی بالایی دارم و در این زمینه ها نیز، موفقیت هایی کسب کرده ام. اما برای فرار از تنوع طلبی و داشتن تمرکز قلبی، ناگزیر به زبان سخن روح و زبان شعر روی آوردم و پر و بال گستردم.
۴_ با چه مضمونی و در چه زمان هایی اقدام به نوشتن می کنید؟
سرودههای من، ناگفته های دل است به معشوقی که زبان دل می شناسد. بحری است که تا عمقی از آن، نوش جان دوستان و عمقی دیگر، برای معشوقی در زمان آینده دست یافتنی می شود.
کسی بانی نوشته های من نیست، کسی مرا تحریک به نوشتن نمی کند. جز خود نوشتهها که تا راه به بیان پیدا می کنند، به روی کاغذ به بار می نشینند.
زمان خاصی برای آن ها نیست.
۵_ چه آثاری را تألیف نموده اید یا قصد چاپ دارید؟
ابتدای چاپ کتاب بنده، با چاپ یک اثر طراحی در کتاب شعر یکی از دوستان بود که پس از آن، سروده های خود نیز در قالب یک کتاب شعر مشترک با اساتیدی از حوزه ی چاپ کتاب " مشق " در سال ۱۴۰۱ به چاپ رسید. و پس از آن نیز یک کتاب مستقل به اسم " حضرت ماه " و دو کتاب مشترک به مراحل چاپ رسیدند.
به امید خدا قصد دارم کتاب های شعری بیشتری مرتبط با کتاب های درسی و نیز با همکاری دانش آموزان به چاپ برسانم.
۶_ اشعار شما تا چه اندازه با ویژگی های شخصیتی شما سازگار است؟
هر آنچه که بنده به زبان شعر بیان می کنم، برآمده از تحولات قلبی و تجارب شخصی است و قصد تقلید یا تکرار مضامین گذشته یا بیان شده از شاعران حتی بزرگ نیز نمی باشد.
۷_ ایده ی اشعارتان را از کجا می گیرید؟
"چون سخن از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. "
گاهی شعر گفتن، هدف و گاهی هم وسیله ای است برای بیان آنچه درون انسان را متلاطم کرده است.
برای سرودن آنچه که به آن فکر کرده ایم، قواعد بسته ای حاکم است و اما کلماتی که از سر وجد و شوق و یا گاهی غم افزون بر زبان جاری می شود، ریشه ای عمیق در دل و شاخه ای بلند در ذهن دارد و گمان و قصد من همیشه بر این بوده است.
۸_ از آرزویتان بگویید.
هر چند، سروده های بنده بیشتر بیانی از اندوخته های قلبی است و هدف من ثبت و بیان کلام برای همزبانی چه بسا در فاصله ای دور یا زمانی دور باشد، آرزویی همیشه در پس ذهن من بوده است که اگر زمانی به شهرتی از نیک نامی رسیدم، از همه ی کسانی که مرا می شناسند، برای مردم نیازمند و خصوصاً کودکان نیازمند، یاری بگیریم.
۹_ در این مسیری که شما را به سمت و سوی شعر و ادبیات کشاند، چه کسانی به شما یاری رساندند؟
همه ی رویدادهای زندگی، به نحوی با نظر و لطف خداوند بوده و وقتی به گذشته می نگرم، او در این مسیر مرا با بزرگانی آشنا کرد که به نحوی هم دل و هم سوی با اندیشه ی من بودند. یکی از این افراد شاخص که بواسطه ی رفیق خوبم در انتشارات حوزه ی " مشق " با ایشان آشنا شدم؛ استاد زهرا اسماعیلی بودند که با کمک ایشان، کودک نوپای سروده های ما، به منصه ی ظهور رسید.
۱۰_ این که حرفه ی شما معلمی است، تا چه حد در سرودن شعر، نقش داشته است؟
نظر به این که ذوق و علاقه ی فراوانی به کارهای هنری داشته ام، همواره سعیم بر این بوده که در کلاس های درس خود نیز با شیوه های مختلف و خلاقانه ای تدريس خود را پیش ببرم. ترکیب دروس مختلف با شعر یا گاهی با نمایش ، نقاشی و امثال این ها همه باعث انگیزه و حرکت بیشتر به سمت و سوی بیان گفته ها و ناگفته ها به شیوه ای هنری مثل شعر بوده اند. اما با این همه، هر چند این موارد در سرودن شعر نقش داشته اند، عامل اصلی آن نبوده اند و چه بسا فراز و فرود های زندگی، آن طبع و روح سراینده را به رخ کشانیده.
۱۱_ آیا ایده ی خاصی برای نوشتن شعر یا تألیف کتاب دارید؟
آنچه اکنون در ذهن خود دارم، دو نگرش نسبت به شعر و هنر است.
یکی این که؛ شعر و ادبیات در واقع بروز عواطف و حالات درونی افراد ، صرفاً برای انتقال و بیان آنچه که در دل شاعر انباشته شده است می باشد، و بسیار ارزشمند است که چنین سروده هایی به ثمر نشینند و طالبان خود را در هر زمان و مکانی به آغوش کشند.
و اما نگرشی دیگر آن است که از شعر و کلام موزون به عنوان وسیله ای برای تفهیم و تعمیق آموخته ها در کتاب های آموزشی استفاده کرد که اميدوارم این فرآیند در سالهای آینده، بیشتر و چشمگیرتر باشد.
_ نمونه شعر:
آیا حقیقتی هست که جز در مقام شب و از حنجره ی ماه،
بر صاحبش نازل شود؟
هرگز!..
زمزمه ی شب، رازی را به فرزندش هدیه کرده:
اینگونه می انگارم عهدی که با آسمان ها بسته می شود تنها یک بها دارد
و آن هم " مرگ " است..
یعنی اجازه می دهم در مسلخی که تو می پسندی،
گردن بنهم!...
از کسی که با آسمان ها عهد بسته
و قلبش را پیشکش کرده،
توجیه مخواه..
آنکه با قلبش عمل می کند خودش می فهمد؛
" پرواز " ، نه بال میخواهد،
نه حال!
پرواز، " مجال " می خواهد..
که از سوی معشوق نازل می شود و تو را به مسلخ خود
عروج می دهد..
نظرات
0