
جنگهای مدرن: جنگ منابع و تسهیلات
اما جنگهای امروز، شاید کمی با آنچه در تاریخ خواندهایم یا در فیلمها دیدهایم، متفاوت باشند. دیگر تنها لشکرکشیها و تصرف سرزمینها، هدف اصلی نیست. جنگهای مدرن، بیشتر شبیه به یک بازی پیچیده اقتصادی هستند؛ جنگی بر سر منابع، انرژی، و تسهیلات. کشورها و قدرتها، برای دسترسی به منابع بیشتر و کنترل مسیرهای تجاری، دست به اقداماتی میزنند که نتیجهاش، جز رنج و سختی برای مردم عادی نیست. این درگیریها، زنجیرههای تأمین جهانی را مختل میکنند، قیمتها را در بازارهای بینالمللی بالا میبرند و در نهایت، فشار اقتصادی را به دوش تکتک ما میاندازند.
فاصله از اقتصاد جهانی و ناکارآمدی نخبگان
وقتی کشوری به دلایل مختلف، از اقتصاد جهانی فاصله میگیرد، یا وقتی مدیریت اقتصادی داخل کشور، توانایی بهرهبرداری بهینه از پتانسیلها و ظرفیتهای موجود را ندارد، اثرات جنگها و بحرانهای جهانی، چندین برابر میشود. ناکارآمدی در برنامهریزی، عدم استفاده درست از نخبگان و متخصصان، و وابستگی بیش از حد به واردات، باعث میشود تا در زمان بروز بحران، بیشترین آسیب را ببینیم. اینجاست که میفهمیم چرا در بازارهای داخلی، با کمبود کالا، افزایش بیرویه قیمتها و کاهش قدرت خرید مواجه میشویم.
بحران اقتصادی و تبعات اجتماعی: سفرههای خالی و دلهای پر درد
گرانیها، فقط بالا رفتن اعداد و ارقام روی برچسب قیمتها نیست؛ پشت این اعداد، داستان زندگی واقعی مردم نهفته است. وقتی قیمت مواد غذایی، پوشاک، مسکن، دارو و آموزش از توان خرید بسیاری از خانوادهها فراتر میرود، سفرهها کوچکتر میشوند و نگرانیها بزرگتر. دیگر خرید میوههای رنگارنگ، گوشت یا حتی مایحتاج اولیه، به یک رؤیا تبدیل میشود. هزینههای سرسامآور مسکن، فشار مضاعفی بر دوش مستأجران و خانهبهدوشان میگذارد. در این میان، افسردگی، اضطراب، و احساس ناامیدی در جامعه افزایش مییابد. اعتیاد، به عنوان راهی برای فرار از واقعیتهای تلخ، ممکن است دامنگیر عده بیشتری شود و مهاجرت، به عنوان راهی برای یافتن زندگی بهتر، به گزینهای وسوسهانگیز برای جوانان تبدیل گردد. این چرخه معیوب، جامعه را به سمت ناپایداری سوق میدهد.
جنگ: جشنواره بدبختیها و سقوط انسانیت
شاید بتوان جنگ را “جشنواره بدبختیها” نامید؛ جایی که انسانیت، در پای منافع قدرتها و سیاستمداران قربانی میشود. در حالی که مردم عادی، در گیرودار تأمین معاش و حفظ خانواده خود هستند، گاهی شاهد صحنههایی هستیم که ثروتمندان و سیاستمداران، از دل بحرانها سود میبرند یا حتی درگیر منازعاتی میشوند که هیچ ربطی به زندگی مردم ندارد. این شکاف عمیق بین درد مردم و بیتفاوتی یا منفعتطلبی برخی از قدرتمندان، خود به خود بر ناامیدیها دامن میزند و حس بیعدالتی را تشدید میکند.
تاریخ، گواه صادق نتیجه جنگها
اما تاریخ، بهترین معلم ماست. اگر به گذشته نگاه کنیم، میبینیم که هیچ جنگی، پایدار نبوده و نتوانسته صلح و سعادت حقیقی را به ارمغان بیاورد. جنگها، همیشه با ویرانی، مرگ، و زخمی بر روح جامعه همراه بودهاند. تاریخ گواه است که پیروزی در جنگ، اغلب به قیمت از دست دادن انسانیت تمام شده و ملتها، حتی پس از پیروزی، تا سالها زخمخورده باقی ماندهاند.
راه برونرفت: وفاق ملی و صلح پایدار
تنها راه واقعی عبور از این بحرانها، نه در جنگ، بلکه در صلح پایدار و وفاق ملی نهفته است. تاریخ نشان داده که ملتهایی که توانستهاند با هم متحد شوند، بر اختلافات غلبه کنند و با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و همکاریهای بینالمللی، راه خود را پیدا کنند، به موفقیت رسیدهاند. همبستگی مردم، پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، و تلاش مشترک برای ساختن آیندهای بهتر، کلید اصلی است.
چه باید کرد؟ گامهای عملی برای مادر این شرایط، شاید این سوال پیش بیاید که ما به عنوان یک فرد، چه کاری از دستمان برمیآید؟ پاسخ این است: خیلی کارها! صلح، از خانه و خانواده ما شروع میشود و با اقدامات کوچک اما مستمر، میتواند به جریانی بزرگ تبدیل شود.
گفتگو و همدلی در خانواده و جامعه: اولین قدم، شروع گفتگوهای سازنده با اعضای خانواده، دوستان و همکاران است. بیایید با احترام به نظرات مختلف گوش دهیم، احساسات خود را صادقانه بیان کنیم و به جای قضاوت، به دنبال درک متقابل باشیم. حتی یک گفتگوی دوستانه در مورد مسائل روز، میتواند یخهای سوءتفاهم را آب کند.
حمایت از ابتکارات محلی و فرهنگی: در محله یا شهر خود، به دنبال پروژههایی باشید که صلح، همدلی و همکاری را ترویج میکنند. این میتواند حمایت از فعالیتهای فرهنگی، هنری، یا آموزشی باشد که به درک بهتر فرهنگهای مختلف کمک میکند. مشارکت در این برنامهها، حس تعلق و مسئولیت اجتماعی را در ما تقویت میکند.
مصرف آگاهانه و مسئولانه: در خریدهای روزمره خود، به تأثیر انتخابهایمان بر اقتصاد و جامعه فکر کنیم. حمایت از تولیدکنندگان داخلی، خرید محصولات باکیفیت و پایدار، و پرهیز از اسراف، میتواند گامی هرچند کوچک اما مؤثر باشد. همچنین، با اطلاعرسانی در مورد قیمتها و جلوگیری از احتکار، میتوانیم به ثبات بازار کمک کنیم.
تقویت سواد اقتصادی و رسانهای: با مطالعه و یادگیری، دانش خود را در مورد مسائل اقتصادی و سیاسی افزایش دهیم. همچنین، در مواجهه با اخبار، کمی دقت و تأمل کنیم و قبل از باور کردن یا انتشار هر خبری، از صحت آن مطمئن شویم. رسانههای ما، بازتابی از افکار و احساسات جامعه هستند و ما میتوانیم با رفتار خود، آنها را به سمت انعکاس پیامهای مثبت هدایت کنیم.
حفظ امید و امیدواری: شاید سختترین کار، حفظ امید در شرایط دشوار باشد، اما این مهمترین وظیفه ماست. با تمرکز بر جنبههای مثبت زندگی، قدردانی از داشتهها، و باور به توانایی خود برای ایجاد تغییر، میتوانیم امید را در دل خود و دیگران زنده نگه داریم.
صلح جهانی، تنها راه نجات بشر
در نهایت، باید بپذیریم که صلح جهانی و همزیستی مسالمتآمیز، تنها راه نجات بشر از ورطه نابودی است. هیچ مشکلی با خشونت و جنگ حل نمیشود، بلکه پیچیدهتر هم میگردد. بیایید با هم، برای جهانی عاری از جنگ، جهانی که در آن گرانیها کمر مردم را خم نکند و ناامیدی جای خود را به امید بدهد، تلاش کنیم.
✍🏻زهرا میرمحمدی
کارشناس ارشد جامعه شناسی
نظرات
0