
زمانی که صحبت از زنان و قصه به میان میآید، اولین جست و جوی ذهنی شما به سمت داستان هزار و یک شب میرود. اثری که میتوان گفت از مهمترین و خواندنیترین متون داستانی ما است که بسیار عامهپسند نیز هست.
در دورهی قاجار زنان قصهگو نه تنها به انتقال داستان و افسانه و روایتهای شفاهی کمک میکردند حتی در برخی موارد نقش های اجتماعی و فرهنگی مهمی که بر شانهی آنان بود را نیز ایفا میکردند. با وجود غلبهی زور زورمندان و سیاست و فضای قدرت مردانهای که در آن زمان وجود داشت زنان تنها قصهگو بودند و از حقوق اجتماعی محروم و همیشه به حاشیه کشیده شدند.
زنان از از گذشته تا کنون در تمام عرصههای جامعه ایفای نقش کردند، اما بسیاری از دلایل نشان میدهد که آنگونه که باید چمشگیر نبوده یا شرایط روز جامعه، ارزش زن را چندان مورد ازریابی دقیقی که امروز وجود دارد قرار نداده است. در بسیاری از داستانها و کتابهای موجود مانند کلیله و دمنه، هزار و یک شب و ... از دیدگاه نقد داستانی، زنانی را مشاهده میکنیم که عمدتا در قالب دایه و کنیز یا مطرب ظاهر میشوند و درآمد آنان بر حسب شانس و اقبال است. چنانچه که در موضوع دایه و کنیز به عقبتر نگاه کنیم، از زمان صدر اسلام و سایر دورههای بعد تا زمان قاجار این مسئله وجود داشته است بخصوص که در حکومت ناصرالدین شاه، کنیز و دایه از جمله کسانی بودند که بیشترین افراد دربار را تشکیل میدادند. همچنین زنان در قصهها و داستانهای ادبیات عامه اغلب باهوش و باتدبیر عمل میکنند اما بسیاری از این ویژگیها را مکر و حیله قلمداد شده است و گاهی آنان را زبانباز تصور میکنند. نکته جالب توجه دیگر این است که در ادبیات عامه بسیاری از شخصیتهای محوری و اصلی، زنان مکار هستند که همین هم میتواند دلیلی باشد بر بازتاب رویکردهای اجتماعی و فرهنگی زمان خود.
به طور مثال در کتاب جامع التمثیل، اثری فاخر و ارزشمند از محمدعلی حبلهرودی، که کتابی است دربردارنده فرهنگ جامع مثلهای زبان فارسی، او زنی را در داستان برای ما تصویر میکند که حیلهگر است و شاگرد ابلیس را فریب میدهد و نشان میدهد که من به عنوان زن میتوانم از شاگرد ابلیس هم مکارتر باشم. یا داستان دیگری دربارهی یک گروه سه نفره زنان است که حیله گر و بسیار جذاب در حمام شرطی میبندند که هر کدام از ان ها حقه ای بزنند تا ببینند کدامشان از همه مکارتر است. حکایتی دیگر نیز درمورد زن پادشاه وجود دارد که همسرش را با ترفندی بیهوش میکند و لباس درویشان را به او میپوشاند تا یکسال گدایی کند.
از همین سه داستان کوتاه متوجه میشویم که بیشتر این داستانها جنبه سرگرمی داشتهاند ولی با کمی ریزبینی میتوان پی برد که از همین داستانها چه به صورت افسانه یا روایتهای سوررئال یا حتی در عین واقعیت، بسیاری از رویدادهای تاریخی رقم خوردهاند و این نمونهها نوعی واکنش به ساختارهای مردسالارانه است که هوشمندی و زیرکی زنان را به چیزی به عنوان مکر تعبیر کردهاند که همین هم مخالفان و موافقانی را به دنبال خواهد داشت.
زنان در نقش مادر، معمولا غایب یا منفعل هستند و همان طور که پیشتر توضیح داده شد، دایه جایگزین آنها میشود و این مسئله نشاندهنده پایین بودن جایگاه مادران در رشد و بالندگی فرزندان است.
زنان در نقش همسر نیز به عنوان ابزاری برای تولیدمثل و رفع نیازهای جنسی معرفی میشوند و این نقش در قصهها به گونهای بیان شده است که که زنان دارای استقلال شخصی کمتری هستند.
حرمسراها و چندهمسری نیز به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده است که نشان دهنده جایگاه محدود زنان در زندگی است. در نقش خویشاوندی بیشترین واسطههای ازدواج و پیوندهای خانوادگی توسط آنها شکل گرفته است اما این در حالی است که خودشان در امر شخصی ازدواج اجازهی چنین تصمیمگیری را در گذشته نداشتند؛ هر چند که امروز هم این مسئله دیده میشود اما در مناطق محروم یا محدودههایی که از امکانات کمتری برخوردار هستند.
در بخش آموزش و سواد تنها میتوان به موارد بسیار محدود در حد نامهنگاریهای عاشقانه اشاره کرد. چرا که تا اوایل انقلاب 57 بسیاری از زنان حق تحصیل و استفاده از امکانات را نداشتند مگر این که از طبقه بالای جامعه و از اشرافزادگان باشند. همچنین در دوران گذشته سواد و علم را یک امر خطرناک برای زنان تلقی میکردند و اغلب نام آن را مکر میگذاشتند به چند نمونه دقت کنید:
*داستان ننه سرما روایت زنی خردمند و داناست که علم او درمورد تغییر فصلها و گذر زمان است.
*در داستان خسرو و شیرین، شیرین به عنوان زنی که نه تنها زیبا، بلکه خردمند و سیاست مدار معرفی میشود و در تصمیم گیریهای مهم نقش اساسی دارد و از دانش و تدبیر خود برای حفظ جایگاهش استفاده میکند.
*زنان عیار در قصههای عیاری، زنانی با خردمندی و تدبیر شگفتانگیز در برابر ظلم و استبداد ایستادگی میکنند و از هوش خود برای مقابله با نابرابریهای اجتماعی استفاده میکنند.
*ماه پری در قصههای عامیانه زنی داناست که با دانش خود مسیر زندگی قهرمان قصه را تغییر میدهد.
زنان در قصه های عامیانه در دو قطب متضاد قرار میگیرند. دستهی اول زنان قدرتمند و تاثیرگذار که در داستان نقش کلیدی دارند مثل هزار و یک شب. دستهی دوم زنان منفعل و محدود که تحت سلطه ساختارهای اجتماعی قرار گرفتند.
با بررسی آثار نویسندگان و یافتههای پژوهشی، متوجه میشویم که زنان علاوه بر هوشمندی و شخصیت محوری ، نقش کلیشه ای هم دارند اما با یک مقایسه میتوان فهمید که نقش اجتماعی و سیاسی آنها بیشتر پررنگتر است تا نقش فرهنگی و حتی آموزشی آنان.
برخی از چهرههای ادبی برجسته که تاثیر زیادی بر روایتهای عامیانه گذاشتهاند:
شهرزاد: شخصیتی افسانهای در هزار و یک شب که با قصهگویی توانست جان خود را نجات دهد و سنت روایتگری را از جانب یک زن در فرهنگ فارسی تثبیت کند. علی رغم این در قصههایی که از زبان شهرزاد نقل میشود بسیاری از شخصیت های اصلی حول محور زن میچرخد و گویی با زیرکی نهفته خود پیامی آموزنده برای پادشاه دارد.
نکته جالب توجه دیگر درمورد این اثر این است که ظاهرا همسر عبدالطیف طسوجی در ترجمه و تدوین این اثر نقش داشته است اما نام او در منابع رسمی ذکر نشده است.
فخرالدوله: فخرالدوله دختر ناصرالدین شاه است که علاقه شدیدی به ادبیات و شعر داشت و در جلسات شبانه میرزا احمد نقیب الممالک حاضر میشد. او در ضبط و نگارش ادبیات عامیانه نقش پررنگی داشته است. همچنین او دیوانی از شعرهای خود داشت که با خط خوش نوشته شده بود اما هرگز جایی منتشر نشد و از ان نامی کمرنگ ماند. او علاوه بر قصهگویی، تصویرگر نیز بود. چنانکه که در شبهایی که نقیب الممالک به عنوان نقال باشی دربار، داستانگویی میکرد و توجه همه را به خود جلب کرده بود، فخرالدوله پشت در نیمه باز اتاق خواجهسرایان مینشست و داستان را مینوشت و تصویر آن را ترسیم میکرد.
ندیمههایی که در دربار ناصرالدین شاه بودند، در اندرونیهای قصر گرد هم میآمدند و قصه میگفتند و به طوطیهای حرمسرا معروف بودند و نقش مهمی در سرگرمی و آموزش داشتند.
مشهدی گلین خانم: یکی از زنان نقال و قصهگوی معروف تهران که حتی در سالهای بعد از تاسیس رادیو برای مردم قصه گویی میکرد و قصه های او چنان محبوب بود که برخی از آن ها توسط نویسندگان خارجی ترجمه و منتشر شد.
مونس الدوله: یکی از ندیمههای دربار که خاطرات خود را دربارهی زنان قصهگو و نقش آنان در فرهنگ شفاهی ثبت کرده است.
بعد از اتمام دوره قاجار ما شاهد تغییر و تحولات بسیاری در زمینههای مختلفی هستیم. در این دوره ایفای نقش زنان در عرصهی فرهنگ و روایتگری پررنگتر شد و زنان بسیاری در این حوزه درخشیدند.
اینک به دورهی بعد از قاجار میپردازیم؛ یعنی پهلوی اول و دوم. در این دوره نقش زنان قصهگو دستخوش تغییرات بسیاری شد که در ادامه به آنها میپردازیم. با ورود مدرنیته و اصلاحات اجتماعی، قصهگویی سنتی کمکم جای خود را به ادبیات مکتوب و نمایشنامهنویسی و داستانسرایی مدرن داد. در این دوره تا اوایل انقلاب شاهکارهای ادبی بسیاری خلق شد. با این وجود برخی زنان همچنان نقش خود را در میدان ادبیات عامه و فرهنگ شفاهی حفظ نمودند.
نوشآفرین انصاری: پژوهشگر و قصهگوی شفاهی که در حفظ داستانهای عامیانه فعالیت میکرد و به عنوان دبیر شورای کتاب کودک نیز مشغول به کار بود. او همچنین در برنامههای رادیویی و تلویزیونی درباره اهمیت قصهگویی و ادبیات شفاهی صحبت کرد.
زنان قصهگوی محلی: در مناطق روستایی و محلی، زنان قصههای عامیانه را در محافل خانوادگی روایت میکردند.
توران میرهادی و صدیقه دولت آبادی از جمله فعالان فرهنگی و پژوهشگرانی بودند که در حفظ و انتقال قصهها به نسلهای جدید حضور پراهمیتی داشتند.
قصه گویی رادیویی
از دهه 1330 به بعد با گسترش رادیو بسیاری از قصهگویان توانستند داستانهای عامیانه را به مخاطبان بیشتری عرضه کنند. به عنوان مثال یکی از برنامه های مهم و معروف قصهگویی در رادیو ایران، قصه ظهر جمعه بود که سالها داستانهایی شنیدنی را برای مخاطبان روایت کرد. این برنامه تا کنون ادامه دارد.
سامانه قصهگویی ایران
یک پلتفرم رسانهای دیجیتال است که هدف آن عمومیسازی و مردمیسازی قصه است. این سامانه توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یزد در فضای آپارات ساخته شده و به عموم این امکان را میدهد تا به تمامی اجراهای قصهگویی، پژوهشها و پادکستها و سایر موارد دیگر دسترسی داشته باشند که البته از دیدگاه شخصی نگارنده این سامانه با وجود دسترسی نوینی که برای مخطبین فراهم آورده، اما به نوعی گویای یک قصهگویی رباتگونه و خاموش است که با مخاطب زنده وارد ارتباط نمیشود. چراکه آن حال و هوای زنانه و جنبه مادرانگی و تعلیمی که در گذشته بوده، اکنون برای مخاطب آن گونه که باید و شایسته است دستاوردی ایجاد نمیکند. نکته جالب توجه دیگر این که تهیهکننده برنامههای قصهگویی که در حفظ و انتقال داستان های عامیانه نقش داشته ندا حاجی اسماعیلی است و توران میرهادی به عنوان زن قصهگوی رادیویی، نشان دهنده حضور ذهن و ذهن و ذکاوت او در عرصههای بالاتر و پیشرفت فرهنگ شفاهی ایران است.
سرنوشت قصهگویی زنان بعد از انقلاب 57
مانند دهههای قبل از انقلاب ما شاهد تغییر و تحولی در این عرصه هستیم اما همچنان قصهگویی پابرجا بود و حتی تحت این عنوان گرایشهای مختلفی در دانشگاههای سطح کشور به وجود آمد. این روایتگری زمانی پررنگتر شد که جشنوارههای قصهگویی روی کار آمد و چه بسیار زنانی که در این زمینه خوش درخشیدند.
در دهه 1360و 1370 قصهگویی بیشتر در قالب رادیو و تلوزیون ادامه یافت اما با این وجود تحت تاثیر تغییرات اجتماعی و فرهنگی بسیاری هم قرار گرفت و میتوان گفت محدودیت، بستری را فراهم کرد که هم مخاطبان خود را کم و بیش از دست داد و همچنین سایر موضوعات دلانگیز که از گذشته مانده بود دیگر نقل نشد. در این دوره قصهگویی در مدارس و کتابخانهها که زنان در جایگاه معلم نقشی مهمی در انتقال قصه های ادبیات عامیانه داشتند نیز وجود داشت.
جشنواره های قصه گویی در دهه 1380 و 1390
یکی از بزرگترین رویدادهای قصه گویی که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار میشود این جشنواره در سطح های مختلفی از استان های کشور است که شامل قصه گویی سنتی، مدرن، آیینی، منظوم، علمی و پادکستهای قصه گویی است. جشنواره دوسالانه نهال امید نیز که در رشت برگزار میشود و قصهگویان در بخشهای نقالی، قصهگویی دیجیتال و اجرای صحنهای نقشآفرینی میکنند. این جشنواره علاوه بر ترویج فرهنگ کتابخوانی بر حفظ میراث ادبی تمرکز دارد.
نقش جشنواره های قصه گویی را میتوان به چند حوزه تقسیم کرد:
الف) حفظ و انتقال قصههای عامیانه
ب) ایجاد انگیزه برای مطالعه و کتابخوانی
ج) تقویت مهارتهای روایتگری و داستانپردازی
د) ترویج فرهنگ شفاهی و سنت قصهگویی
در دهه 1400 تا امروز با گسترش فضای دیجیتال و رسانههای مختلف، زنان قصهگو توانستند داستانهای عامیانه را در قالبهای جدید روایت کنند و نسبت به گذشته از محدودیتهای موجود در جامعه کاسته شد و به نوعی که هزار و یک شب و حتی کلیله و دمنه و داستانهای مرزباننامه از جمله خواندنیترین مطالعات در میان مخاطبان ایرانی و خارجی شکل گرفت.
یکی از مشهورترین زنان قصهگوی رادیویی که سالها در برنامههای کودک و نوجوان فعالیت داشت، مریم نشیبا است که برنامه «شب بخیر کوچولو» با صدای او اجرا میشد. او بیش از صد قصه صوتی اجرا کرده که شامل داستان های عامیانه و آموزنده و کودکانه است.
زنان قصهگو در طول تاریخ ایران، نگهبانان فرهنگ شفاهی و راویان روایتهای عامیانه بودهاند. آنها نهتنها قصهها را زنده نگه داشتهاند، بلکه با بازآفرینی و تغییر در داستانها، روایتهایی ساختهاند که ارزشهای اجتماعی، باورهای فرهنگی و نقش زنان در جامعه را منعکس میکند. هرچند که آنان همیشه تحت تاثیر محدودیتهای مخصوص دوره خود بودهاند و هر قصهای نمیتوانست در چارچوب ظاهری آن دوره عنوان شود. اما آنان در نهایت همیشه قدمت و مقاومت خود را حتی در زمینههای حماسی هم حفظ کردند. یعنی اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم این مقاومت دچار تزلزل شد اما همچنان ثابت ماند.
در عصر قاجار همان که پیشتر ذکر آن رفت، قصهگویی در محافل درباری، اندرونیهای اشراف و بین مردم رواج داشت. زنان مانند فخرالدوله و مشهدی گلین خانم در حفظ و انتقال داستانهای شفاهی نقش داشتند.
در دوره پهلوی، با ظهور رادیو، تلویزیون و انتشار کتابهای داستانی، قصهگویی شکل جدیدی به خود گرفت. توران میرهادی، نوشآفرین انصاری و صدیقه دولتآبادی در این دوره به گسترش قصهگویی در محافل علمی و فرهنگی کمک کردند.
در جمهوری اسلامی، زنان قصهگو توانستند از طریق رادیو، جشنوارههای قصهگویی و فضای دیجیتال به روایتگری ادامه دهند. مریم نشیبا یکی از چهرههای برجسته قصهگویی رادیویی شد، و جشنوارههای مختلف، بستری برای معرفی نسل جدید زنان قصهگو ایجاد کردند.
امروز، قصهگویی سنتی همچنان در کنار رسانههای مدرن و پادکستها زنده است. زنان قصهگو توانستهاند میراث شفاهی را حفظ کنند، نقش زنان را در داستانها برجسته سازند و قصهها را به ابزار آموزشی و فرهنگی تبدیل کنند.
ادبیات عامه ایران بدون حضور زنان قصهگو، شکلی ناقص و ناتمام داشت. این زنان نهتنها قصهها را روایت کردند، بلکه با تغییرات خلاقانه و انتقال آنها به نسلهای بعد، مسیر ادبیات شفاهی ایران را شکل دادند. قصهگویی در ایران همچنان زنده و پویا است و زنان بهعنوان پایههای اصلی روایتگری فرهنگی، در انتقال میراثی ارزشمند به آینده نقش دارند حتی در لالایی ها که خود یک امر شفاهی و روایتگری از اصول بنیادین ادبیات عامه است و تنها از یک کهن الگو استفاده میکنند.
در هر صورت زن و ادبیات عامه بخش مهمی از نوع زیستن همه انسانها را تشکیل میدهند. اگر چه که تغییر و تحول همیشه به سراغشان میآید اما مبنا یک چیز است. الگو یک چیز است. این میراث است که توسط زن به عنوان جنس دوم، حفظ میشود. ادبیات عامه ایران نمادی از افکار آزادیخواهانه زنانی است که در تکاپوی یک چیز میجنگند و وجود آنان است که نه تنها قصهها را هر بار جانی دوباره میبخشند، بلکه ارزش وجودی خود به عنوان زن در جامعه را به شیوه های مادرانه، دختر پادشاه، شهرزاد هزار و یک شب بیدار و هزار تمثیل مثنوی و .... از گذشته تا کنون منعکس میکنند.
منابع:
1. مقاله بازنمایی نقش زن در ادبیات عامه عصر قاجار اثر سید مهدی زرقانی و سیده فهیمه حسین زاوه
۲. زن در قصه های عامیانه اثر فهیمه حسین زاوه
۳. بازنمایی نقش زن در داستانهای عامه اثر شیوا کمالی اصل و حبیب الله عباسی
۴. روایت زنان در دوره پهلوی اثر اشرف پهلوی
5. نقش زنان در فرهنگ شفاهی(مختصر حقوق خانواده) اثر اسدالله امامی و سید حسین صفایی
6. رویکردهای زن محور در پژوهشهای ادبیات عامیانه اثر فرشته آلیانی و رضا چراغی
7. تصور سازی زنان در قصههای عامیانه مردم فارس اثر شهرزاد شاه سنی
8. زنان به روایت اسناد ساواک از خاطرات فرح پهلوی
نظرات
0