لطفا خودتان را برای همراهان نشریه دریا کنار معرفی بفرمایید؟
نرگس (نرجس) حسینینژاد هستم. متولد ۶۰ و دیپلم ادبیات دارم.
چطور شد که دست به قلم شدید؟
علاقه به نوشتن از نوجوانی در من بود. گاهی هم در دوران دبیرستان شعر و یا متنهای احساسی می نوشتم. اما آغاز نوشتن من به صورت حرفهای با شرکت در جلسات کارگاهی داستاننویسی بود.
ایده داستانهای مجموعه پشت تپه های چرب از کجا آمده؟
بعضی از داستانهای مجموعه برگرفته از اتفاقات حقیقی زندگی من و اطرافیانم هستند. اما تعدادی از آنها هم زاییدهی تخیل هستند و از مسائل اجتماعی رایج نشات گرفتهاند.
بزرگترین چالش نرگس خانم در نوشتن؟
مسالهی اصلی من با نوشتن، زمان است. من فقط شبها توانایی نوشتن دارم و هنوز به درستی نفهمیده ام که چرا روزها قادر به خلق شخصیتها و اتفاقات نیستم. برای ویرایش داستانها نیاز به شب ندارم. اما زمان خلق داستانها حتما باید شب و سکوت باشد.
نظر شما در مورد برگزاری و شرکت در جشنواره های ادبی چیست؟
شرکت در جشنواره ها را به این لحاظ که میتوان داستانها را محک زد، میپسندم. چرا که توسط افراد متخصص با سلایق گوناگون امتیازبندی می شوند. اما این نکته را هم بیان کنم که الزاما جشنوارهها تعیین کنندهی سطح کیفی داستانها نیستند.
امروز اگر وظیفه ای بتوان برای ادبیات قائل شد، آن وظیفه چیست؟
بزرگترین وظیفهی نویسندگان وفادار بودن به واژه است، عقب نشینی نکردن. چرا که از نویسندگی پولی در نمیآید و فقط مسالهی دل است و نیاز روحی نویسنده.
شخصیت ماندگار داستانی که برای همیشه در ذهن شما نقش بسته؟
شخصیتهای زیادی هستند که هرگز فراموششان نخواهم کرد. یکی از خاصترین آنها رِمِدیوس در رمان صد سال تنهاییست.
نویسنده برای متعهد بودن به وظیفه ادبیات در قبال جامعه باید چه کند؟
خیلی ساده است. باید نوشت. باید مشکلات را در داستانها منعکس کرد و عواقب آن را گوشزد کرد.
اولین و آخرین کتابی که خواندید؟
اولین کتاب را یادم نیست. آخرینش ماه غکمگین، ماه سرخ از آقای جولایی است.
کمی در مورد داستانی که اخیرن برگزیده جشنواره شده برایمان بگویید؟
داستان غرقاب که رتبه سوم دریچه را در۱۹ تیر اورد، داستانی بومیست. قهرمان داستان دختر نوجوانیست که دچار احساسات هیجانی میشود و این هیجانات به شکلی غریب در گیسوان دختر نمود میکند.
تا به حال ایده داستانی داشتید که از تیغ سانسور بترسید و منصرف از نوشتن شوید؟
بله، بارها شده ننوشتهام و بارها شده که نوشتهام و پاک کردم. برای خودم و همکاران نویسندهام متاسفم.
دید گاه تان درباره جایگاه زنان در عرصه نویسندگی امروز چیست؟
خدا را شکر زنان امروز با چنگ و دندان هم که شده جایگاه خود را به دست آوردهاند. زنان زیادی را می شناسم که در زمینهی نوشتن موفق هستند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود و این بسیار خوشحالکننده است.
آگاتا کریستی جایی میگه(بهترین زمان برای طرح ریزی یک کتاب وقت شستن ظرف هاست.) به عنوان یه خانم چقدر با ایشون موافق هستید؟
با احترام به خانم آگاتا کریستی این چیزی نیست که عمومیت داشته باشد و در مورد هر کس فرق می کند. به شخصه برای طرح داستان باید در یک جو آرام و در لحظه، بیکار مطلق باشم.
زبان و حس مشترک بین اهل قلم از نظر شما چیست؟
تخیل چیزیست که در همه ما مشترک است. نه تنها در بین نویسندگان، که در بین تمام اهالی هنر، تخیل است که ذهن را پرواز میدهد.
سخن آخر؟
برای نویسنده شدن، بیشتر از آنکه بنویسیم، باید بخوانیم. کتاب خواندن تنها لذت دنیاست که هرگز از آن خسته نخواهید شد. هر چه بیشتر بخوانید، بیشتر خواهید دانست. پس برای خواندن کم نگذارید.
نظرات
0