گلچینی از فرهیختگان عرصه اطلاع رسانی بوده که در توسعه آگاهی عمومی ایفای نقش می نمایند
اخبار فوری
آخرین اخبار
حفیظ یک نفر نیست (داستانک)
برشی از داستان: ابرام کوفی از سه روز پیش افتاد توی دهان بازار مسگرها. اعلی‌حضرت عزای حسینی را قدغن کرده....‌.

به نام خدا

 "حفیظ یک نفر نیست"


کلاه شاپو را می‌گذارم روی سر تُنُکَم. فانوس به دست می‌روم بیرون. ظلمات شب می‌ریزد توی چشمم. صدیقه چادر گُلی به سر می‌دود :

   "پدر من، با همه جَر داری با حسینم ها؟!"

می‌چرخم طرفش. مو ریخته توی صورت گردش. پا برهنه لنگ می‌زند. دست می‌برم به کمربندم:

  _"حسین حسین نزن صَدی، شمر می‌شم کمربندکُشت می‌کنم." 

 "کاش مادرم بود، خودش چای حسینی دم می‌کِرد....... خیالت نشنفتم خاطر لو دادن حفیظ، ابرام کوفی می‌گَنِت؟!"

 "گور پدرشون! کرمونیا صُفه‌ی عزاخونه کفافشون نداده، اومدن سروخت بازار!"

سرم سنگینی می‌کند. ابرام کوفی از سه روز پیش افتاد توی دهان بازار مسگرها. اعلی‌حضرت عزای حسینی را قدغن کرده، محرم بار نی‌انداخته حفیظ راسته را سیاه‌پوش کرد‌. نانش را پختم. خِرکشش کردند هلفدونی. 
دو شب پیش را نمیدانم کدام پدر نیامرزی پرچم حسینی میخ کرد سردر بازار، آوردمش پایین. دیشب هم زده بود، صبح جمعش کردم. 

کوچه‌مان را رد می‌کنم. سردر آجری رخ می‌نماید. فتیله‌ی فانوس را می‌کشم پایین، پت_پتش می‌آید. خَپ می‌کنم پشت چرخ طافی زنجیر شده‌، کنج دیوار. چوب ارژن را می‌فشارم " بفمم کیه، میدم قلماش خرد کنن بی‌پدر!"

از صبح چشم‌های ماموری که حفیظ را برد، ول کنم نیست. جوری شاکی چشم می‌دراند، انگار پدرش را فروخته‌ام. یکی نبود بگوید؛ تو نوکر شاهی یا غلام حسین؟! ترس می‌ریزد توی وجودم "نکنه همون بی‌پدر باشه؟!" اگر پرچم کار خودش باشد ، فاتحه‌ام خوانده است. تیری درمی‌کند توی سینه‌ام.
 خم_خم می‌روم تا سر کوچه. به دو می‌روم طرف خانه. باد بوی کلاغ مرده‌ی پیش پایم را جا می‌دهد توی دماغم. شبحی سر طاق خانه‌ام چپ و راست می‌شود. قدم سست پیش می‌روم. فانوس می‌گیرم رویش. می‌کِشمش پایین "در خونه‌ی مَ پرچم می‌زنین؟!"

 رد خون نشسته روی چوب نتراشیده‌ی پرچم. کش می‌آورم توی خانه. صَدی لبه‌ی حوض دست می‌شوید. نگاهش چفت می‌شود به پرچم. میخش می‌شوم. چوب را می‌کنم توی آستین پلیور سفیدش؛ سرخ شده. کشیده‌ای نثارش می‌کنم. ول می‌شود کف آجرپوش حیاط:

 "کرم خرما اَ خود خرمایه!"

 بست لب‌هایش چاک می‌خورد:

  "حفیظ یه نفر نیس پدر من! یه راهه."


نویسنده: الهام آباده‌ای، کرمان

 

شناسه خبر : 22081
تاریخ : 1404/6/1 06:05:31
لینک خبر :  https://daryaaknar.ir/sl/5Uf08V
نویسنده خبر :
X

🔶الهام آباده ای
🔹کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
🔹 داستان نویس 
🔹ترانه سرا و شاعر
🔹همکاری با ماهنامه نوید شهر سیرجان به مدت یک سال
🔹دارنده گواهی حضور در کارگاه آموزشی " ایستگاه صفر خبر"
🔹برگزیده ی جشنواره پویش پایداری استان کرمان
🔹برگزیده جشنواره لبخند قلم " رسانه ایرانیان اروپا"
برگزیده جشنواره " متن گشوده"

 
 
برچسب ها #دریاکنار #پرچم حسینی #محرم #داستان

نظرات

0
دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد. پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.