امشب ترافیک خطوط ارتباط تلفنی سرتاسر استان رافرا گرفته است
مادران مضطرب ،پدران مضطرب، همسران ، فرزندان ،همه وهمه با دلهره واضطراب درتکاپو بودند تا خبری از ماجرا وعزیزانشان داشته باشند.
تمامی گروه های واتساپی،سایت هاو سمن ها مملو بود از پوشش خبری و چگونگی ماجرا.
آنچه که خیلی هویدا ومحسوس وملموس بود واکنش متعهدانه اما منفعلانه اکثر دلسوزان فضای مجازی در اعتراض به چرایی این حادثه دلخراش بود و تکاپو برای شناختن وکیستی مقصر .
یکی استاندار را،دیگری فرماندار را سومی مدیرکل راه وچهارمی وزیر نفت وراه ومدیر عامل پارس جنوبی و فرماندهی راهور را نشانه میرفتند.!!!!
سخن اینجاست ،حالا گیریم که مقصر اصلی شناخته شد،چه سودی بحال اون پدرو مادرِ عزیز ازدست داده ،پدرازدست داده همسر ازدست داده ونان آوره خانواده ازدست داده⁉️
درنهایت میگویند خلبان هواپیما مقصر بوده که مرده یا راننده تریلی انحراف به چپ کرده .
وتمام ،ارزش جان انسان درمیان مایعنی تا همین اندازه، گور پـــدر ضجه های خانواده دغدار.
اما نگارنده که سالهاست قــــلم میزند واینگونه مشکلات را گوشزد میکند درموردمقصر شناسی باوردیگری دارد.
ما عادت به انفعالی عمل کردن کرده ایم:
لیــدرهای دلسوز جامعه [{مرغانه فکر میکنند}]
مرغ ها وقتی بسوی سفره میایند ،کدبانوی خانه چوبی بسوی مرغ ها پرتاب میکندتا متفرق شوند،برحسب اتفاق چوب بپای یکی ازمرغا میخورد وپایش میشکند،بقیه مرغها دوباره بسوی سفره بازمیگردند، چون در ضمیر وباورمرغانه شان اینست که کدبانو به همون مرغی معترض بوده که پایش را شکسته کاری بما نداشته.
میشود تمام این باور را در تک تک افراد جامعه به وفور احساس وتجربه کنیم، ما مردم احساس درد مشترکمان را نوعدوستی مان را به هردلیل ناپسندی ازدست داده ایم. درد مشت واحساس مسئولیت مشترک ازمیان ما رخت بربسته ورفته.
وگرنه این تصادف مرگبار نه اولینشه ونه یقینن با این اوضاع واحوال آخرینش خواهد بود.
به روایت آمار دراین سال ها صدها نفر درهمین راه همین جاده وراه های خطرآفرین سایرنقاط استان (بتـــلخی) از مردم رنجکشیده،جانِ (شیرین) گرفته. ودرهمین راستا، چه مادرانی که عزدارشدند وچه زنان جوانیکه بیوه و چه فرزندانی که یتیم و بی سرپرست وگرسنه شدند وچه کانون های گرم خانوادگی که بســـردی گرائید وبه بیت الاحزان نشست وما با اذهان مرغانه مان گفتیم که چه ربطی به ما دارد این فقط مربوط به همان خانواده داغ دیده ای است که عزیز ازدست داده اند.!!!
پس به لیست مقصران بالا خودمردم منطقه را نیز اضافه نمایید.
اگر باکشته شدن اولین نفر در این مسیر،درد مشترکمان عـــود میکرد و احساس مسئولیت مشترک مردم وجامعه در برابر پـرپـر شدن جانـها خلجان میکرد و باحضور پرحجمشان ومراجعه مسالمت آمیز توأم با واکنش ها واعتراض های منطقی و عاقلانه، صدر مسئولین استان را به چالش وپرسشگری ومطالبه گری میکشاندند، بیشک ،هرگز یا کمیاب شاهدچنین فجایعی بودیم.
اگر این جنبشی که اکنون درمیان فعالان اجتماعی برای اعتراض به این رخداد افتاده مستمربود وبه روز ،یقینن سطح این رخداد ها تا اندازه خیلی محسوسی کاهش میافت، اما متاسفانه همانگونه که فوقن اشاره کردم مادچار بیماری مُزمنِ انفعالی شده ایم.
خروشمان بعداز حادثه است و چه میشد اگراین اعتراضات وفعل و انفعالات کنونی در طول سال،، ساری وجاری بود.
دراین سه ماه تمامی فعالین اجتماعی تمام کارها وامور را رها کرده بودند وبجان هم افتاده بودند که کی استاندار بشود،کی نشود.
انصافن جای تاسف دارد،این همه انـــرژی وفکروالتهاب ودلخوری وانگ زنی بهمدیگه برای امدن فردی که بدلیل بی توجهی هایش به این امورمهم ،محصولش میوه تلــــــــــخِ هنزل همان (خیارگوگو)ی جاده عسلویه میگردد.
درصورتی که این عزیزان باید بعنوان چشم های بیدار جامعه جاده های مرگ وخطر آفرین را شناسایی کرده وبه مسئولان مربوطه دیکته کنند وازانها تعهدبگیرند. واگراینگونه ومتعهدانه عمل میشد مُسلِمَن امروز لباس عزا برتنِ رنجور وداغدیده همنوعانمان نمیدیدیم.
فعالین رسانه ای،سایت ها هفته نامه ها،فعالین سیاسی اجتماعی،بخدا رسالت بزرگ ومهمی بردوشِ شماها سنگینی میکند.
شما چشم وچراغ وزبان گویای مردمی هستید که خداوند بشما مسئولیت داده که تریبون وزبان این مردم رنجکشیده باشید، شرم آورست که گاهی درجامعه زمزمه میشود که تک شماری از روزنامه ها وهفته نامه وسایت های استان ازجاهایی حق السکوت میگیرندتا مشکلات مربوط به هردستگاه را پوشش ندهند،نمیدانم این فاجعه اگر اگر تپر باشد جواب خدا وچوب روزگار را چه خواهند داد.
کَی و کجا وکدام مسئول استان را به پرسشگری وارزیابی حوزه وظیفه اش ،وادار کردید⁉️ عزیزانم خبرنگاری ورسانه داری،راه رفتن در میدانی مملو از میــن های ضدنفراست اینوهمه اگاهان میدانند،پس یانیایید یا فرزدق وار بیایید.
پس لطفا نام خودتان را نیـز بجمع مقصرین ومسببین این حادثه جانگداز این حادثه اضافه کنید.
خود این نگارنده بیش از چهار سال است عدم توجه مسئولین استان را به کاهلی وکمکاری در تکمیل بزرگراه اهرم به برازجان که ده سال است به درازا کشیده و فقط ده کیلومتر آن مانده وده ها کشته گرفته را رسانه ای کرده وفریاد زده ام اما کو گوش شنوا ⁉️
آخرا اینکه این همه سالها ده ها نویسنده وخبرنگار ومنتقددلسوز درون نظام راتحت عنوان تشویش اذهان عمومی، که تنها جرمشان دلسوزی وبیان مشکلات مردم برای عدم دلسردی ازانقلاب ونظام ورهبری بوده راهی دادگاهی واهی زندان کرده اید آیا روابود؟ نویسندگانی که آنروزها داد زدند تا امروز را نبینیم.
🔖 اگر واقعن خبرنگارا و روزنامه نگارا رو رُکـــن چهارم نظام تلقی میکردید وبها میدادید یقینن وضع ایچنین نبود،پس لطفن انسداد گران وقلم شکنان و خفقان آوران را نیز به لیست مقصرین اضافه فرمایید.در پایان پیشنهاد میدهم این همه اماکن وادارات بی خواصِ نظارتی با بودجه های هنگفت راتعطیل کنید فقط اجازه بدهید نویسندگان وروزنامه نگاران ومطبوعات محلی طبق اصل بیست وپنجم قانون اساسی با وسعت نگر به اصل بیست و چهاروم قانون اساسی در نوشتن آزاد باشند، سک نکنید آزادی مطبوعات بتنی پابان قطعیه دزدی ها،اختلاس ها،رشوه ها،رباخوریها، زیر میزی ها،فراراز مسئولیت ها، دغل ها کلک ها ونارو ها وحیله ها ........خواهد بود،به امیدآنروز.
بقلـم حسین رویین (حُـــرمهاجر)
نظرات
0