ممنون می شوم بیوگرافی مختصری از خودتان ارائه بفرمایید ؟
توران قربانی صادق اهل اردبیل هستم متولد ۱۲۴۳ -- سه فرزند دارم و پنج نوه نازنین - ملقب به " مادر داستان اردبیل " - داستان نویس- بازیگر صدا و سیما - مدرس داستان نویسی خلاق می باشم. - شعر سپید ترکی و فارسی می گویم . - در ۱۴ سریال و ۴۵ فیلم کوتاه و ۵ فیلم سینمایی نقش ایفا کرده ام . - داور هشتمین دوره جایزه ادبی یوسف - داور جشنواره ملی داستان کوتاه وله زیل - داور جشنواره همایش یاران شیدایی - داور جشنواره ادبی سازمان هلال احمر - دبیر داستانی روزنامه پیام اردبیل - سرگروه نمونه حلقه صالحین بسیج هنرمندان - عضو کارگروه اجتماعی بسیج - عضو کارگروه تربیتی آموزش و پرورش - عضو شورای عالی ادبیات داستانی بسیج - کتابخوان نمونه استان اردبیل - چهره برتر بسیجی - بانوی برگزیده در فستیوال زنان برتر استان اردبیل - منتخب چندین دوره داستان نویسی بنیاد شهید و امور ایثارگران - بانوی برگزیده استان در همایش زنان توانمند استان اردبیل - برگزیده اولین کنگره جهانی حضرت محمد (ص) - کسب رتبه های بیشمار داستان و شعر در جشنواره های - هنرواره حبیب- رزم پایدار - زنجفیل- عباس زمان - سرخ نگاران - منیم قهرمانیم- روایت مادری-مد - ماه بانو- ملکوت هشتم - شمیم علوی-در امتداد اربعین - مهر حورا ...
از کی وچند سالگی نویسندگی را شروع کردید وچی شد که دست به قلم شدید؟
با توجه به این که از دوران دبستان علاقمند کتاب ، قصه و داستان بودم ؛ مادربزرگ و پدرم در دوران کودکی برایم قصه های جالبی می گفتند من هم دوست داشتم داستان بنویسم و هر طور هست وارد تلویزیون بشوم . به طور جدی از سال ۱۳۶۲ خودجوش شروع به نگارش داستان کردم و بعدها به تحصیل این رشته پرداختم . از سال ۷۵ به عنوان بازیگر وارد رادیو و تلویزیون شدم . البته یکی از عوامل نویسندگی ام جنگ تحمیلی بود و شنیدن خاطرات رزمندگان و شهدا .
از اثارارزشمندتان بگویید؟
۱- از رنج تا نارنج / مجموعه داستان دینی ۲- قهرمان ننه ( ترکی- فارسی) / خاطرات مادر شهید کریم خسروزاده ۳- سالهایی که رفته بودم / خاطرات شهدای محله امام خمینی ( ره ) ۴- مرواریدها / مجموعه داستان دفاع مقدس ۵- شاه بیگم / مجموعه داستان ترکی ۶- شاید شانه / رمان عاشقانه ۷- لاله واژگون / رمان عاشقانه ۸- دختر توی آینه / رمان ۹- دختران اقیانوس / مجموعه داستان ۱۰- فصل پنجم / رمان ۱۱- قبیله زینب (س) / مجموعه بیوگرافی شهدا- جانبازان- ایثارگران زن استان اردبیل ۱۲- ساچلاریمین جنازه سی / مجموعه شعر عاشقانه ( ترکی- فارسی ) ۱۳- از خورشید تا پشت میله های کفر / مجموعه داستان ۱۴- واژه های خاکستری / مجموعه داستان - به کوشش ۱۵- جنت ده بیر آلما آغاجی وار / مجموعه داستان ترکی دفاع مقدس □ در حال حاضر آثاری در دست چاپ دارم با عنوان : ۱۶ - التفات / داستان - خاطره شهید التفات نی زنی اردبیلی - به زبان ترکی ۱۷- بلکه ده دونیا بئش گونده یارانیب / مجموعه داستان ترکی ۱۸-- داغ منی سسله دی / ترجمه کتاب ارزشمند استاد محمدرضا بایرامی به زبان ترکی - کوه مرا صدا زد ۱۹- مرگ بر خمپاره / بیوگرافی ۲۱۰ شهید خوشنام و والامقام استان اردبیل در ۳ جلد ۸۰۰ صفحه * لازم به توضیح هست آثاری ارزشمند را بازنویس و ویراستاری نموده ام چون : [ از شوش تا هامبورگ - آن سوی تپه ماهورها - آبروی هر دو جهانم حسن - فاتح گمنام بدر نوشته : خانم فرحناز فروغیان ] [ هزار نکته داستانی - علی ینگجه دهی ] [ پنج تن آل عبا - فاطمه صحبتی ] [ هفتاد سال تنهایی - رباب مصلح ] [ چشمه باشینین ...- مهین تاج جباری ] از بنده در روزنامه ها و مجلات و کتابها نیز آثاری هم به چاپ رسیده است .
فرمودید به نوشتن خاطرات شهدا علاقمند هستید درسته، حال بفرمایید در انتخاب آیا رتبه، مقام و یا معروفیت شهید برایتان مهم است؟
هدف والایشان که پاسداری از دین و وطن بود این اجازه را به من نمی دهد که اولویت و انتخاب داشته باشم ؛ بخش مهمی از نوشته هایم مربوط به خاطرات شهداست . اوایل بر خودم وظیفه دانستم که بیوگرافی شهدای محله مان را بنویسم با عنوان " سالهایی که رفته بودم " . اما بعد به سفارش بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس " قهرمان ننه " که دوزبانه بود را نوشتم و یک مجموعه داستان دفاع مقدس تحت عنوان " مرواریدها " سپس به بازنویسی شهدا و جانبازان و ایثارگران زن استانمان پرداختم با اسم " قبیله زینب (س) . در دنیای مجازی خاطرات کوتاه شهدا را به زبان مادری ام ترجمه کرده و مثل یک حدیث به اشتراک می گذارم . گاهی کارهایم را صوتی هم به اشتراک می گذارم . همه شهدا به یک درجه و مقام برایم ارزشمند هستند . اما به تازگی برای کنگره شهدای اردبیل به انتخاب خودم مشغول نوشتن بیوگرافی شهدای خوش اسم هستم در سه جلد با نام " مرگ بر خمپاره " که ان شاالله در مرداد ماه ۱۴۰۲ چاپ و رونمایی خواهد شد . برای مثال اسم چند شهید که اسم خاصی دارند را مشاهده بفرمایید . ۱ - دیوان- سروحیدر ۲- سعدی-مقداد ۳- عبادت-آتشی ۴- ستار-آزیک ۵- کرم-برم ۶- اعتماد-پروانه ۷- کیومرث - دیوانه نقدعلی علیا
از فرق خاطره نویسی با داستان برایمان بگویید؟
یک تفاوت اساسی اش این است که نویسنده در خاطره اجازه تخیل پردازی ندارد و باید به اصل گفتگوی راوی وفادار باشد ؛ مخصوصا که خاطرات رزمندگان - اسرا - شهدا یک سند تاریخی محسوب می شود . اما در داستان امکان تخیل تا جایی که در خدمت موضوع باشد وجود دارد . خیلی از داستانها و رمانها کلا تخیل پردازی هست و ممکن است نویسنده خیلی کم از تجربه زیستی اش بهره برده باشد .
چطور جذب حرفه ی ویراستاری شدید؟
به دنبال آموزش داستان نویسی و گفتگو نویسی و همینطور فیلمنامه نویسی در حوزه هنری تهران ؛ به پیشنهاد اساتیدم این دوره را هم با موفقیت گذراندم و حالا برای نوشتن آثار خودم کمتر به زحمت می افتم .
ویراستار حلقه واسط بین اثر و مخاطب است، درباره محتوا و ساختار و همچنین نیازهای مخاطب نظر می دهد، درسته؟ خوب شما بعنوان یک ویراستار بفرمایید چرا آثار ایرانی بعد از چاپ از لحاظ ویراستاری این همه مورد هجمه و نقد هستند؟
البته ویراستاری بنده به صورت حرفه ای نیست ؛ اما همزمان با بازنویسی این کار را انجام می دهم . به نظرم همه ناشران باید در دفتر انتشاراتی خود یک نفر ویراستار داشته باشند . اگر قبل از چاپ اثر یک بنده خدایی ویراستاری انجام شود ؛ این هم به نفع ناشر است و هم به نفع نویسنده و قطعا مخاطب یک اثر شسته رفته و بدون غلط خواهد خواند و لذت خواهد برد . در طول دوره به ما گفتند یک اثر قبل از چاپ باید توسط ۹ نفر خوانده بشود . متاسفانه برخی نویسنده های ما عجول هستند و بعضی ناشران به دنبال پول !
درباره لزوم تعامل بین پدید آور و ناشر و ویراستار برایمان بگویید؟
به نظرم این اتفاق در دنیای ادبیات و چاپ و نشر بیفتد خیلی عالی خواهد بود و کامل بودن این مثلث به نفع خواننده اثر تمام می شود . مگر نه این است که می نویسیم تا خواننده لذت ببرد ؛ شایسته همین است که خوانندگان فهمیم از خواندن آثارمان بدون غلط املایی - رعایت علائم اختصاری - رعایت فاصله سطور و با کلی مبحث ویراستاری لذت ببرند .
همونطور که می دانید در نوشتن انتخاب راویی غیر همجنس جسارت می خواد و پنهان کردن احساسات کار سختی است ومدام باید مراقب بود، جنسیت واحساسات نویسنده از گوشه ای ناخودآگاه بیرون نزند،تجربه این انتخاب را داشته اید؟
به این موضوع واقف هستم . جنسیت راوی نباید مانع نوشتن ما بشود . من که با روایت خاطرات تلخشان گریه کردم و با خاطرات شیرین آنها شاد شدم و همزاد پنداری کردم . خاطره نگار ابتدا باید تکلیف خودش را در برابر راوی مشخص کند . این رزمنده که در برابر من نشسته می توانست پدر یا برادر من باشد . بله تجربه داشتم و گاهی برای نوشتن خاطرات بعضی از شهدا من به خانه اشخاص رفتم و در حضور خانواده سوالاتم را مطرح کردم . یا سوالاتم را مکتوب در اختیارشان قرار دادم و بعد پاسخ ها را دریافت کردم . اجازه دادم در تدوین این احساساتم خواهرانه - مادرانه ؛ برای نگارش بهتر به کمکم بیاید . الان هم وقتی یکی از راویهایم را می بینم می گویم : سلام آقا داداش خوبی ؛ بانو جان چطورند !
به نظر شما چه چیزی باعث پایین آمدن سرانه مطالعه وحذف کتاب این کالای فرهنگی از سبد خانوار ایرانی شده؟
بگذرم از کلی عوامل و خدمتتان عرض کنم ؛ مهمترینش بی اهمیت شدن مقوله فرهنگ در بین خانواده هاست . الگوسازی برای مطالعه کتاب نداریم . مگر چند درصد از خانواده ها در خانه کتابخانه دارند . یا کتاب می خوانند . چند وقت پیش به عروسی دعوت داشتم ؛ وقتی دیدم عروس خانم با جهیزیه اش کتابخانه چند قفسه آورده است ؛ کم مانده بود شاخ در بیاورم . بچه ها اگر دست پدر و مادرشان روزنامه- مجله - کتاب ببینند حتما به مطالعه راغب می شوند .
از مشکلات این شغل و راهکارهای مقابله با آن برای نو قلم ها بگویید؟
داستان نویسی را که شغل حساب نمی کنم . در خصوص خاطره نگاری عرض کنم در ابتدا به خاطر سختی مصاحبه ، پژوهش ، پیاده سازی و تدوین دوستان اندکی در این امر فعالیت دارند و خوشبختانه خانم ها فعال تر می باشند . حالا حرفه ای ها شنیدم صفحه ای قرار داد می بندند و می نویسند . به نظرم یک خاطره نگار باید دغدغه شهدا را داشته باشد . به راه و مرامشان ایمان داشته باشد . ابتدا به مادیات این کار فکر نکند ، تا روزی که یاد بگیرد . نوقلم ها نباید از سختی و مشکلات کار بترسند . در کنار با تجربه ها کار را بیاموزند . متواضع باشند . کتابهایی که در این حیطه چاپ شده را بخوانند . هر کاری در ابتدا مشکلات خاص خودش را دارد . ایاب و ذهاب - مکان مصاحبه-تهیه منابع- تحقیق و پژوهش- در دسترس نبودن امکانات صوتی و تصویری ؛ پیدا کردن راوی و خیلی موارد دیگر ! با توکل بر خدا و ایجاد اعتماد بین خود و راوی سخت ترین کارها آسان خواهد شد . اوایل کار من حتی گوشی مجهز نداشتم و با نت برداری خاطرات را تکمیل کرده و می نوشتم .
آیا فقط حضور در کلاس ویرایش از یک نفر ویراستار می سازد؟
البته که نه ؛ اما دوستان نویسنده - داستان نویس - شاعر - خاطره نگار - روزنامه نگار یا فیلمنامه نویس فقط با خواندن انواع کتاب در ژانرهای مختلف با دایره واژه گان صحیح آشنا می شوند . به صورت تکنیکی یاد بگیرند بهتر است . سواد خواندن و نوشتن باید همسو پیش برود .
سخن آخر؟
ممنونم از سوالهای خوبتان ؛ آرزوی توفیق و بهروزی برای شما و همکارانتان و خوانندگان روزنامه تان دارم . هنر شغل نیست ؛ عشق است ! اگر عاشق کارتان باشید موفق خواهید بود .
نظرات
0