لطفا از خودتان بگویید؟
من آنی هستم و ۴۸ سالمه. در تهران متولد شدم و در خانوادهای گرم و پنجنفره بزرگ شدهام، جزء اقلیتهای دینی هستم.
از هفده سالگی تدریس کردم و درسهای ابتدایی و راهنمایی را با متقاضیان کار کردم.
شعارم همیشه این بود: «خودت کار کن، بیمنت خرج کن.»
بعد از هفده سالگی من دیگه از پدرم پول توجیبی نگرفتم. در نوزده سالگی ازدواج کردم و یک پسر ۲۴ ساله دارم و دو سال است که در خارج از ایران زندگی میکنم. پرستار هستم و در اورژانس بیمارستان کار می کنم.
چند ماهی هست که عضو انجمن بر بال سیمرغ شدم و از این بابت خیلی خوشحالم. از شرکت در کلاسها بسیار لذت میبرم. تنها چیزی که ناراحتم کرد از دست دادن استاد فتاحی بود. متاسفانه سه جلسه از کلاسهای ایشون رو شرکت کردم و در همین سه جلسه به من روحیه زیادی دادند. تا به امروز هیچکس افکار من رو مثل ایشون درک نکرده بود. با خواندن داستانم توانستن به دغدغه اصلی من پی ببرند.
۰چطور نویسنده شدید؟
من از چهارده سالگی نوشتن را شروع کردم. اون زمان شعر مینوشتم، ولی در شانزده سالگی بهدلیل خواندن کتابهای علمی تخیلی کاملا به داستاننویسی علاقهمند شدم. آن زمان داستانهای «آیزاک آسیموف» را میخواندم و به شدت تحتتاثیر داستانهای این نویسنده قرار گرفتم و اولین داستانم رو در شانزده سالگی با نام «حکاکی بر سیاره عطارد» نوشتم. البته علاقه به نگارش جملههای کوتاه هم دارم. هر عکسی که میبینم، سعی میکنم برای اون عکس یه جمله مفهومی بنویسم.
۰ هر روز مینویسید یا منتظر الهام میمانید؟
من تقریبا هر روز مینویسم. همانطورکه گفتم عکسها ذهن من را درگیر میکنند و عکس جالبی که میبینم، جملهای مرتبط با آن به ذهنم میرسد. الان هم که شبکههای اجتماعی پر از عکس هست من هیچوقت نمیتوانم از نوشتن دست بردارم. ولی درمورد داستان اینطور نیست. درمورد داستان اول یه حسی در من بهوجود میآید که مجبورم میکند موبایل و لپتاپم را دست بگیرم و نوشتن رو شروع کنم. بعد سوژه به ذهنم میآید و بقیه مراحل...
۰ آنی عزیز چقدر نقدپذیر است؟
همه افراد تعریف و تمجید را دوست دارند و انتقادها برایشان اذیتکنندهست، ولی اندازه و نوعی که اذیت میشوند، فرق میکند. درمورد نوع رنجش این را بگویم که وقتی درمورد داستان کسی انتقاد میشود، احتمال دو نوع رنجش هست؛
- یکی رنجش از خود شخص که چرا این و آن اشتباه را کرده یا چرا کم یا زیاد نوشته.
- نوع دوم رنجش از منتقد هست که آمار این رنجش فکر میکنم بیشتر است.
من هم مستثنی نیستم. کمی از انتقاد رنجیده میشوم، ولی رنجش از خود دارم نه از منتقد. من همیشه میگویم هرکس اجازه دارد هر باور و نظری داشته باشد. پس من وقتی از کسی نظرش را میخواهم، باید احتمال انتقاد نامطلوب را هم بدهم و خود را آماده کنم. البته اضافه کنم من بیشتر به نوع انتقاد حساس هستم. برای منتقدانی که با لحن و یا جملههای تند نقد میکنند، ارزش قائل نیستم و شاید بگومگو هم پیش بیاید.
۰ نام داستان یا رمان را کی و چگونه انتخاب میکنید؟
هربار فرق میکند. پیشآمده که کلمه یا جمله کوتاهی خواندم و در آن مفهومی در ذهنم ایجاد شده پس با آن عنوان داستان نوشتم مثل «شاخ اینستایی». پیشآمده که داستان در ذهنم شکل گرفته بعد اسم آن را متناسب با آن انتخاب کردم مثل «این منم ولی بیصدا». پیشآمده که از تمرین کلاسی در ذهنم داستان شکل گرفته مثل «سایههای تبعید» که تمرین کلاس این بود که باید دیواری رو تصور کنیم که مردی روی آن هست، درمورد این متنی توصیفی بنویسید.
۰ در داستان چقدر از تجربه زیسته استفاده میکنید؟
تجربه زیستی برای من تقریبا یکی از شاخصهای مهم در نویسندگی است و چون شنوندهی خوبی هستم، از تجربههای دیگران هم استفاده میکنم؛ مثل داستان «برق بهشت» بدون تجربه زیستی باید بسیار متبحر باشید که داستان طمعی مصنوعی نداشته باشد.
۰ چخوف میگوید: «همه آنچه میخواستم، آن بود که صادقانه به مردم بگویم؛ "نگاه کنید به خودتان. نگاه کنید چه زندگی بد و ملالانگیزی میگذرانید." این مهمترین چیزی است که مردم باید دریابند و وقتی آن را به درستی دریافتند، بیگمان زندگی تازه و بهتری خواهند آفرید... انسان زمانی بهتر خواهد شد که او را چنان که هست به خودش بنمایانیم.» یه جورایی خواسته بگه نویسنده وظیفهاش باتوجه به وقایع و رویدادهای اطراف، آگاه کردن مخاطب است، چقدر موافق هستید؟
صددرصد با این پیام موافق هستم، ولی کار سادهای نیست. چون اجتماع ما بسیار خشک و روحیه انفرادی بر مردم حاکم است. کم پیش میآید که نظر کسی را درست بدانند و به آن گوش دهند. مثل همان ضربالمثل؛ «تا سرت به سنگ نخوره، آدم نمیشی.»
۰ از کدام نویسنده ایرانی یا غیرایرانی متأثر بودهاید؟
نویسندگان خارجی همانطورکه در اول مصاحبه گفتم، نویسنده «آیزاک آسیموف» و بعد «چخوف».. درمورد نویسندگان ایرانی اسم «صادق هدایت» رو لازم نیست به زبان بیارم، چون برای اکثر نویسندهها جایگاه خاصی دارند، بعد «هوشنگ گلشیری» و «محمود دولتآبادی».
۰ آینده رمان و داستان کوتاه را در ایران چگونه میبینید؟
امروزه بهدلیل دسترسی همگانی به اینترنت، گرفتن اطلاعات نسبتبه دورانهای گذشته بسیار آسان شده و قطعا هرچه آگاهی بیشتر باشد، پیشرفت و بهبودی بیشتری بهدست میآید. نویسندگان کنونی کودکیشان را در سالهای جنگ و یا در سالهایی که ماهواره، کامپیوتر، اینترنت در دسترس مردم قرار گرفت، سپری کردند و بهنظر من سطح و نوع نگرش نویسندگان کنونی کاملا متفاوت است با نویسندگان قدیمی. تاکید کنم؛ منظورم بهتر بودن نیست، متفاوت بودن است. به همین دلیل است که وقتی میگویند ببینید فلان نویسنده چطور توصیف کرده...
من موافق نیستم که آثار قدیمی را الگو قرار دهیم. چون زاویه و جنس دیدگاههای نسلهای اخیر بسیار متفاوت است. باید درمورد نویسندگان قدیمی بدانیم، ولی نباید برایمان الگو باشند.
۰ باتوجه به اینکه فرمودید پرستار هستید، بهنظرتان نوشتن در دوران سخت کرونا چقدر در تحمل رنج توانست کمککننده باشد؟
در این دوران نوشتن برای من موهبت بود. درواقع اولین کتابم رو در زمان کرونا نوشتم و چاپ کردم و خیلی کم دربارهی بیماری فکر کردم. حتی وقتی کرونا گرفتم، هیچ نوع علائمی نداشتم. خانوادهام درگیر کرونا شده بودند و من هم محض اطمینان تست دادم و نتیجه مثبت شد. خودم فکر میکنم از بس درگیر داستانها بودم که فرصت نکردم به حال بد فکر کنم. من که بسیار خوشحالم که از در خانه نشستن چنین نتیجهای هرچند کوچک بهدست آوردم.
۰ سامرست موآم درباره نویسنده شدن معتقد است؛ «یک درصد استعداد و نود و نه درصد کار و کوشش» شما چقدر موافق یا مخالف هستید؟
نظر من؛ یک درصد استعداد و نود درصد علاقه و نه درصد کار و کوشش.
شما تا علاقه نداشته باشید با هزاران درصد کوشش و تلاش هم نمیتوانید موفق شوید.
۰ آخرین کتابی که خواندید؟
ساعت شوم؛ نویسنده «مارکز»
۰ توصیه خانم آلاناکیان برای علاقهمندان به نوشتن؟
اگر به نوشتن علاقه دارید و نقدپذیر هستید، همین الان قلم دست بگیرید. اگر هرکدام از این دو را ندارید، وقتتان را تلف نکنید، حتما موفقیت در رشتهای دیگر منتظرتان است.
۰ سخن آخر؟
«عقبنشینی نداریم، راهت رو عوض کن.»
این را چرا گفتم، چون خیلی از موفقیتها بهدلیل اعتمادبهنفس کم بهدست نمیآیند و خیلی از نوابغ حتی به کودن بودن معروف میشوند. مثل «چارلز داروین» که در زندگینامه ایشان میخوانیم که در دوران مدرسه بهعنوان دانشآموزی کودن و تنبل همیشه به پدرش «رابرت داروین» (از پزشکان موفق) شکایت میکردند. ولی داروین هزاران روش را امتحان کرد تا به رشته و کار مورد علاقهاش دست پیدا کرد و موفقیتی جهانی بهدست آورد.
نظرات
0