لطفا از خانم کبری التج بگویید؟
مادری هستم که سالهاست مینویسم. کلمات برایم مقدس هستند و سعی میکنم در مسیر درست از آنها استفاده کنم.
خودتان را چقدر می شناسید؟
فکر میکنم هر داستان، برای نویسندهاش، پردهی نازکی را از روی وجود او برمیدارد. همزمان که نویسنده قصهای را مینویسد، رازهایی از خودش برای او باز میشود. پس شاید پاسخ سوال شما این باشد که به اندازهی قصههایی که نوشتهام.
از آثار ارزشمندتان بگویید؟
از ارزشمندیاش که فاکتور بگیریم، طی سالها، داستانهای زیادی نوشتهام. همینطور، شعر و فیلمنامه. که در جشنوارههای مختلف شرکت کرده و رتبههایی آوردهاند. اما فعلا سه کتاب چاپ شده ام : " من ازدواج نمیکنم" " به خدا قسم دوستت دارم" و " مرگ بر مدرسه"
برایمان از پرستاری تا نوشتن بگوید؟
پرستاری واقعا کار ارزشمند و البته بسیار سخت است. من مدت کوتاهی پرستار بودم و خیلی زود به دامن کلمات برگشتم. البته همان مدت کوتاه و البته دوران دانشجوییام، قطعا کمک زیادی به اندوختن تجربهی زیستهای منحصر به فرد را داشته که ناخوداگاه در داستانهایم هم نمود پیدا میکنند.
آیا اساسا فرمول و قاعده ای وجود دارد تا به کار بست و رمان نویس خوبی شد؟
تنها فرمولش نوشتن و خواندن است. و راستش هیچ میانبری وجود ندارد.
از رمان خوبتان که به تازگی روانه بازار نشر شده است برایمان بگویید؟
رمان مرگ بر مدرسه، اولین رمان نوجوان من است. یک دختر و پسر نوجوان دارم که با وجود اینکه درسشان خوب بوده، هیچ وقت مدرسه را دوست نداشتند. این موضوع جرقهی نوشتن این داستان شد. بعد از آن به سراغ بچههای بیشتری رفتم و پای درد دلهایشان نشستم. کمکم فهمیدم علت ناراحتی بیشتر بچهها از مدرسه چیست و سعی کردم آن را از زبان یک نوجوان در داستانم بگنجانم.
اسم مرگ بر مدرسه از کجا آمده است؟
راستش چند سال پیش این جمله را روی دیوار یک مدرسه دیدم که خیلی ریز و گویی با دستهایی لرزان نوشته شده بود. و واقعا به فکر فرو رفتم، که بچهای که این را نوشته چه احساسی داشته... وقتی این رمان را مینوشتم، مدام دستهای آن بچه در نظرم بود.
اولین باری که عاشق یک کتاب یا یک کاراکتر شدید، چه زمانی بود؟
من از بچگی شیفتهی قصهها بودم. از هر جایی که میتوانستم کتاب تهیه میکردم و میخواندم. کیهان بچهها را دنبال میکردم و به خانهی هر کس میرفتم مستقیم سراغ کتابخانهاش میرفتم. بنابراین شخصیتها و داستانهای زیادی همیشه ذهنم را مشغول خود میکرد. اما اولین هایی که به خاطرم مانده رمانهای کانون پرورش فکری ست. لکلکها بر بام. شهر طلا و سرب. و کلاس پرنده مدتها در ذهنم خانه داشتند.
وقتی کتاب می خوانید، چه چیزهایی بیشتر توجه شما را به خود جلب می کند؟
بیشتر، شخصیت و روابط بین انسانها. هر شخصیت، برای خود داستانی ظاهری و زیرلایهای پنهان دارد که از گذشتهاش، روابطش، خواستگاه زندگیاش، دوستانش و همهی اتفاقاتی که پیش از شروع این قصه از سر گذرانده نشات گرفته. من عاشق کشف این زیرلایه ها هستم
نظرات
0