اما جنبه دوم آن زمانی رقم می خورد که مدیر فعلی ناتوان و ناکارآمد و عاری از هرگونه فعالیت باشد که الحمدالله این روزها بواسطه انتصابات غلط به وفور یافت می شود، در این صورت تغییر وی نه تنها تبعاتی جبران ناپذیر ندارد بلکه یک نعمت محسوب می شود، البته این مهم نیز بستگی ماهیت فردِ جایگزین دارد که بدتر از وی باشد یا بهتر..
بصورت کلی مدیران نوع اول هیچگاه ترس یا نگرانی از تغییرشان نداشته و ندارد، چرا که همواره فرآیند صورت گرفته در خصوص انتصاب ایشان براساس اعتبارسنجی ویژه ای صورت پذیرفته است.
اما مدیران نوع دوم یا همان ناتوانان، ناکارآمد، همواره جایگاه خود را در معرض لغزش دیده و ترس از دست دادن آن موقعیتی که با لینک زدن، سفارش گرفتن فلانی و اصطلاحا کُپن خرج کردن یک فرد والا مقام کسب کرده اند را دارند.
نظر شخصی بنده برآن است که این ترس از صدها عذاب دنیوی و اُخروی بالاتر است، چرا که این مهم خواب و خوراکِ را بر فرد ناتوان موقعیت گرفته حرام می کند و با هر تلنگری عطایش را به لقایش می بخشد.
همواره اعتقادمان بر این اصل استوار است که بایستی انسانهای توانمند مورد احترام و حمایت همگان واقع گردند و افرادِ ناتوان از صحنه مدیریت محو شوند و این مهم با اندک تدبر مسئولین از قابلیت تسری بخشیدن برخوردار می باشد.
به امید آن روز
نظرات
0