برادران امیدوار برخلاف دیگر جهانگردانی که ابتدای سفر راه اروپا را پیش میگیرند ، گشت و گذار خود را با قاره کهن و قدم نهادن در سرزمین همسایه و دوست دیرین ؛ افغانستان ، آغاز کرده اند .
جالب است بدانید وسیله ی مورد استفاده ی آنها ،موتور سیکلت ماچلس پانصد سی سی ، که نه از روی هیجان و ماجراجویی ، بلکه برای استفاده در شرایط نامساعد و دسترسی به کوره راهها بوده است .
ورود آنها به هرات ، با آذین بندی و رقص و پایکوبی به مناسبت آزاد سازی " پشتونستان " _ منطقه ی مورد منازعه ی پاکستان و افغانستان _ همراه میشود . هرات با مردم مهربان و جوانان پرشور و هدایا از آن دو استقبال میکند .
و اما شهر بعدی کابل ؛ پایتخت افغانستان است . شهری که شهروندان و حتی رئیس دانشگاهش ، دوچرخه سوارند . شهری با مردمی کنجکاو ، خونگرم و مهمان نواز .
مقصد بعدی ، بدخشان ؛ شهر مردمان مو خرمایی ، چشم رنگی ، بلند قامت و خوش تراش . مردمانی عاشق شعر و موسیقی ، اهل فرهنگ و شاعرمسلک ، نجیب و آریایی نژاد .
وجه تسمیه بدخشان به اوایل خلافت عباسیان برمیگردد . گویند : زلزله ای رخ میدهد و " کوه شعنان" شکاف برمیدارد و معدن لعلی هویدا میشود ، از آن پس نامش را بدخشان ؛ " سرزمین لعل " مینهند . سرزمینی که شاعران فارسی گو " لب معشوق " را از لعلش وام گرفته اند .
ادامه دارد ....
منبع : سفرنامه برادران امیدوار ، عیسی امیدوار ، تهران : جمهوری ، چاپ پنجم ، ۱۳۸۷ .
نظرات
0