لطفا خودتون رو معرفی بفرمایید؟
بنده نیره محرمی رنجبر متولد1352درتهرانم و شش ساله که در اردبیل ساکنم.سیزده کتاب چاپ شده دارم و جوایز جشنواره های ملی و استانی را کسب کردم.خانه دار و سه فرزند دارم.
از اثارارزشمندتان بگویید؟
ممنون که ارزش قائلید به آثارم.اولین اثرم در سال ۹۹ چاپ شد، رمانی ترکی با ژانری فولکلوریک اردبیل با عنوان "هر نه سندن باشلاندی"
دومین کتابم مجموعه داستانهای کوتاه ترکی است که در سال ۱۴۰۰ چاپ شد و ژانرهای مختلف است دفاع مقدس، طنز، ترس و وحشت، فولکلور با عنوان "سن اولمه یه سن آپاریپلار"
کتاب دفاع مقدسی من بد عنوان "شهر عسل" و دو کتاب قصه کودک با عنوانهای " کلک بی کلک" و " خورشید خانم کجاست" چاپ شد.
در سال ۱۴۰۱ هم هفت قصه کودک با عنوان های ماجراهای "چاقاله در کلاس اول، چاقاله شهر بازی، چاقاله و دندان شیری، چاقاله و آدم برفی، چاقاله و تعطیلات تابستانی" که در پنج جلد است و "خانه من فقط اقیانوسه" و "یه وقتایی نه بگو "هم قصه های دیگر چاپ شده است.
آخرین اثرم تا الان آخرین بازمانده است که داستانی عاشورایی است برای نوجوان که از زبان اشیاء و چهار عنصر طبیعت نوشته ام.
البته در چندین کتاب مشترک هم داستانم چاپ شده است.
چه شد که وارد حوزه داستان و نمایشنامه نویسی شدید؟
با شرکت در یک مسابقه خاطر نویسی محلی که رتبه اول شدم؛ به توصیه آشنایان به حوزه هنری اردبیل مراجعه کردم و تحت آموزش داستان نویسی استاد مهدوی قرار گرفتم و با راهنمایی ایشان وارد حوزه داستان نویسی شده و رمان نوشتم.بعدها با علاقه به نمایش های طنز شروع به نوشتن نمایشنامه های صوتی رادیویی کردم و به لطف خدا مورد توجه مخاطبینم قرار گرفت. نمایش ماجراهای سخاوت و مرحمت که در بیست و دو قسمت نوشته ام و با موضوع روز و طنز به همراه همسرم که صدا پیشه هستند اجرا کرده ایم.
فرق داستان با نمایش نامه را مختصر توضیح می دهید؟
در داستان روایت ها بیشتر است و در نمایش نامه دیالوگ .داستان برای خوانده شدن نوشته میشود بنابر این وقتی چاپ شود کتاب سالیان سال و نسل به نسل هم انتقال می یابد.نمایشنامه برای اجرا نوشته میشود و در صورت ضبط. فیلم برداری برای آینده میماند.داستان فضا و زمان محدود دارد ولی در نمایشنامه چندین پرده میتوان نشان داد.
در داستان با جملات باید صحنه و روایت را به مخاطب نشان داد و سخت است بتوان تمام فضا ها و اتفاقات را جلوی چشم و در خیالش مجسم کرد؛ در حالیکه در نمایشنامه بازیگر به راحتی منظور نویسنده را به اجرا در آورده و نشان می دهد و مخاطب آنچه را روی صحنه می بیند می پذیرد.البته من از دیدگاه خودم گفتم و حتماً بیش از این ها تفاوت دارند.در همین حد بسنده میکنم.
آیا عادات نوشتاری خاصی دارید؟ مثلا سکوت، اتاق کار، موزیک؟
به خودم عادت خاصی را عادت نداده ام وگاهی در میان هیاهوهم مینویسم چون به محض ورود به داستان درونش غرق می شوم و به دنیای داستان وارد شده و محیط را نه میبینم و نه میشنوم که البته خیلی کم پیش آمده شاید یک درصد چون بیشتر در سکوت شب نوشته ام.
اتاق خاصی لازم ندارم اگرقرار باشد بنویسم،در آشپزخانه هم مینویسم.با موسیقی خیلی کم نوشته ام.
جایگاه مادری و عمل نوشتن کنار هم دشوار نیست؟
باید واقع بین بود و به دروغ نمیتوانم بگویم سخت نیست چون هست و شاید اگر بانوان مانند مارکز در اتاقی خودشان را حبس میکرده و فقط مینوشتند و نگران امور خانه نبودند؛ اثری شبیه صد سال تنهایی باز هم خلق میشد ولی بانوان چه شاغل و چه خانه دار نمی توانند از وقت رسیدگی به زندگی کم بگذارند و فقط از اوقات کوتاه فراقت و خوابشان زده و مینویسند من هم مستثنی نیستم و نودو نه درصد داستانهایم شب ها بعد از اتمام کار روزانه و خوابیدن خانواده خلق شده است.
آیا رمانی بوده است که بیشتر از بقیه شما را به دردسر انداخته باشد؟
نه خدا رو شکر رمان خودم را راحت و بی دردسر نوشتم.برای خواندن رمان های دیگران هم مشکلی نداشتم.
اولین و آخرین کتابی که خواندید؟
اولین کتاب الیور توریست بود در دوران نوجوانی خواندم و بعدش لاله سیاه اثر الکساندر دوما پدر
آخرین تا الان روح یک زن اثر ایزابل آلنده
نویسنده های ایرانی و خارجی مورد علاقه شما؟
جلال آل احمد، جمالزاده، سیمین دانشور، صادق هدایت.داستایوفسکی
شکسپیر، ویکتور هوگو، جورج اورول، ساراماگو،فاکنر، جین آستین
بفرمایید ایده رمان هر نه سندن باشلاندی از کجا آمده ؟
از داستان کوتاه فولکلوریک با نام سانجاق که به توصیه استادم تبدیل به رمان کردم و ایده سنجاق هم از بسته کوچکی بود که مادر بزرگ پدری ام به دخترش داده بود که زیر سر زائو بگذارند تا آل نبرده و آن بسته نسل به نسل و دست به دست به حال رسیده است و حالا شده سوژه ای جذاب برای یک رمانی که در کنار طنز و خنده، ترس و وحشت همراهی اش میکند
در حال حاضر مشغول نوشتن چه اثری هستید؟
به لطف خداوند رمانی برگرفته از خاطرات مادرم در دست دارم و رمانی کم حجم با نام دختر پائیز
موقع نوشتن چه چیزی برای شماچالش برانگیز است؟
اینکه بعد از نوشتن رمانن چطور چاپش کنم و چگونه منتشر کنم که متاسفانه در شهر ما هیچ انتشاراتی نیست که بخواهد حق چاپ و انتشار را از مؤلف بخرد و ما دغدغه چاپ و فروش تداشته باشیم و فقط بنویسیم.
بفرمایید ایده رمان هر نه سندن باشلاندی از کجا آمده ؟
از دلستان کوتاه فولکلوریک با نام سانجاق که به توصیه استادم تبدیل به رمان کردم و ایده سنجاق هم از بسته کوچکی بود که مادر بزرگ پدری ام به دخترش داده بود که زیر سر زائو بگذارند تا آل نبرده و آن بسته نسل به نسل و دست به دست به حال رسیده است و حالا شده سوژه ای جذاب برای یک رمانی که در کنار طنز و خنده، ترس و وحشت همراهی اش میکند.
در حال حاضر مشغول نوشتن چه اثری هستید؟ به لطف خداوند رمانی برگرفته از خاطرات مادرم در دست دارم.
و رمانی کم حجم با نام دختر پائیز
موقع نوشتن چه چیزی برای شماچالش برانگیز است؟
اینکه بعد از نوشتن رمانن چطور چاپش کنم و چگونه منتشر کنم که متاسفانه در شهر ما هیچ انتشاراتی نیست که بخواهد حق چاپ و انتشار را از مؤلف بخرد و ما دغدغه چاپ و فروش تداشته باشیم و فقط بنویسیم.
چقدر پیش آمده موقع نوشتن داستانی به خاطر زن بودنتان دست به خود سانسوری بزنید؟
حقیقت اینست که تا بحال مطالبی ننوشتم که نیازی به سانسور داشته باشد.
همینگوی میگه :(مست بنویس، هوشیار ویرایش کن.) چقدر موافق یا مخالف هستید با گفته ایشان؟ چرا؟
صد در صد موافقم.
کار بیشتر نویسنده ها یا به جرأت بگم همه آنها همین است که وقتی جرقه ذهنی ایجاد میشود مست سوژه شده و هر آن چه به ذهن می آید بر کاغذ منتقل میکنند؛ درست مثل زمانی که اقیانوس طوفانیست و بعد از آرامشش تنها گزیده ای از آن چه بلعیده را به ساحل می فرستد و نویسنده با هوشیاری متنش را بارها خوانده و ویرایش و باز نویسی میکند تا صیقل یافته و راضی کننده باشد.
هرچه دلتنگت می خواهد بگو؟
متشکرم از اینکه نویسندگان معاصر را در اوج ناشناسی به هم وطن های عزیزمان می شناسانید.
امیدوارم ادارات مسئول استان و شهرمان هم طی اقدامی این کار را انجام دهند و اندکی بیشتر به داستان نویسی بها دهند.
متاسفانه داستان بسیار مظلوم واقع شده و با اینکه بارها رتبه های جهانی و ملی برای استانمان کسب شده ولی هیچ حرکتی جهت تقدیرو معرفی ایشان توسط ادارات مسئول انجام نشده است و این یعنی کشتن انگیزه در داستان نویسان!
نظرات
0