کمی از خودتان برایمان بگویید؟
امیرزهرانی هستم.زاده ۱۳۳۸ درگرماگرم اولین ماه تابستان،تیرماه.شاید عصر روز آدینه بود.کودکیام به سختی و در محرومیتها سپری شد. شش ساله بودم که برادر بزرگترم مرا با کار و کتک آشنا کرد.
نوجوانیم با علاقمندی به کتاب، فیلم و بازیگری در تیاتر و نوشتن عجین شده بود.بزرگترین تصمیم خود را برای رسیدن به یک دوچرخه در نوجوانی گرفتم.آنقدر کار کردم تا با دستمزد ناچیز به هدفم رسیدم.و این اولین دستاورد ارزشمند در آن دوران بود.کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان بسیار در مسیر رشد و بالندگیم تاثیر داشت .گذران دوره فیلم سازی و ساخت فیلم سوپرهشت به نام«فوتبالیست»در ادامه بیشتر وقتم به مشاغل مختلف و تیاتر.داستان نویسی،شعر،فیلم ونمایشنامه نویسی گذشت.سال ۱۳۶۰ دردوران سربازی به جبهه رفتم ودرمهرماه سال ۱۳۶۱ مجروح شدم.یک ازدواج ناموفق با دو فرزند پسر دارم.سال ۱۳۹۳ به یکی ازشهرهای شمال کشورمهاجرت کردم.
اثار ارزشمندتان را معرفی می فرمایید؟ ژانر مورد علاقه شما؟
سال ۱۳۹۷ اولین مجموعه شعرخودبه اسم«دلنوشته های طلوع»را،به چاپ رساندم.پس از بازگشت به شهرخودم درسال ۱۳۹۵ به فعالیت های فرهنگی ادامه دادم.ادبیات داستانی را جدیتر دنبال کردم، که منجر به چاپ اولین داستان بلند به اسم«اتاق ایزوله»شد.درسال ۱۴۰۳۲ پیش از نوشتن بازیگر تیاتر بودم که درجشنوارههای فتح ومعراج موفق به کسب دیپلم افتخار،لوح زرین و جوایز دیگر شدم.و داستانهای کوتاه«خط مقدم،پشت خاکریز،همت آقا مظفر،زالزالکهای قهوه ای کهنه سربازان و...نمایشنامههای ماروپله،آخرین نقش،کمکم کن و...»انچه بیشتر در آثار من نمود می کند و جزو دغدغههای اصلی من است.جامعه، باهمه تعریفهای غیر فلسفی که از آن می توان کرد.ژانرهایی که انتخاب میکنم،تلفیقی از اجتماع، سیاست و جنگ است.چون معتقد هستم باهم رابطه تکاتنگی دارتد.
رشته تحصیلی مرتبط با ادبیات است؟
رشته تحصیلی من فعلا «علوم تربیتی»است.چون با موانعی که پیش آمد، نتوانستم رشته مورد علاقهام را دنبال کنم.
نظر منتقد ها چقدر برایتان اهمیت دارد؟آیا اصلا نقد و نظر را دنبال میکنید؟
اگرمغرضانه نباشد و ازروی آگاهی باشد،بسیارموثراست.بله هر اثری را پیش ازچاپ می فرستم برای نقد.البته خود نویسنده بهترین منتقد اثر خودش است.
برای نوشتن رمان به تحقیق میدانی اعتقاد دارید؟
تحقیقات میدانی دربعضی کارها،حتما باید وجود داشته باشد.تکیه کردن به عنصر تخیل وحتی تجربه شخصی دربعضی اثارف کافی نیست.مثلا همین داستان «اتاق ایزوله»،یک تجربه شخصی به اضافه تخیل،اما نیازدیدم برای به روزشدن مطالب تحقیقات میدانی داشته باشم.و اتفاقا تازههای دیگری در آن پیداکردم.
سوژه های داستان آقای زهرایی از کجا میآیند؟
سوژهها و فکر اولیه کارهای من از دل جامعه و محیط پیرامون خودم،می آیند.درسفر و مهاجرت هم سوژههای خوبی می توان یافت.مثلا داستان کوتاه زالزالک های قهوه ای» آشنایی من با طبیعت و جغرافیای داستان است.
نظرتان در مورد دنیای مجازی چیست؟
فضای مجازی به نظر من مثل تیغ دولبه می ماند.بستگی دارد انرا ابزار کنی یا هدف.اگر ابزار پیشبرد کار باشد خوب است.ولی نظر کلی من در دنیای امروز،نیاز جدایی ناپذیر زندگی ما است.
چی شد که دست به قلم شدید؟
۹همانطورکه گفتم زندگی من به ویژه دوران نوجوانیم با زمینههای فرهنگی و هنری شکل گرفت.نوشتن اساسیترین رکن کار من بود.چرا که نیمه گمشدهام را لابهلای همین نوشته ها پیدامیکردم.به خصوص داستان.که بهترین جوابگوی احساساتم بوده و هست.
اولین و آخرین کتابی که خواندید؟
اولین کتاب«ماهی سیاه کوچولو»،از زنده یاد صمد بهرنگی .آخرین کتاب هم «تاملی برانقلاب مشروطه در ایران» از عباس خاکسار
چه کتاب و نویسندهای بیشتر شما را تحت تاثیر قرار داده؟
نویسندههای که درد مردم جامعه را خوب میشناسند.مثل چخوف،داستایوسکی،ماکسیم گورکی،گارسیا مارکز و جیمزجویس که اثرگذاری این آخری به علت شکل دادن به صفت پدیده هاست.از ایرانیها هم هوشنگ گلشیری،صادق چوبک،احمد محمود،صادق هدایت و...
یک روز معمولی که در حال نوشتن هستید را توصیف کنید؟
لازم است بگویم بیست وپنج سال است خاطره نویسی می کنم؛ که هم جنبه تاریخچه دارد،هم خاطره. بدون هیچ وقفه ای.درمسافرت،هنگام بستری دربیمارستان،حتی روزی که فرزند بزرگم را از دست دادم.من بانوشتن رشدمی کنم.هر روز باتازگی بیشتر.ظهرشروع به نوشتن نیمی ازخاطره روزانه می کنم و شب آن راتمام می کنم.همه را در سالنامه همان سال.مثلا سال ۱۳۷۷ را در سالنامه همان سال و امسال(۱۴۰۳)را در سالنامه همین سال.مفیدترین کار برای خودم، خواندن خاطره همین روز درسال گذشته است.تا ببینم کجا قرارگرفته م.داستان و اشعارم، شبها درگ وشهای خلوت.(همسرم را که تنهاست بیشتر تنهایش می گذارم.که گاه گلهمند است ازمن...
در رمان اتاق ایزوله، آیا شما از ابتدای فرآیند نوشتن میدانستید که پایان آن چگونه است ؟
همانطورکه گفتم اتاق ایزوله، یک تجربه شخصی است.بله.چون میدانستم .البته ناشر پیشنهاهایی به من داد، که منطقی و درست بود و من پذیرفتم.
شخصیت داستان خود را پیدا میکنید یا شخصیت را آنطور که دوست میدارید، میسازید؟
خیلی چیزها در سوژهیابی یک داستان وجود دارد.که مهمترین آن تجربه شخصی، گفتار دیگران، سانه ها و برای من مهمترین آن حضور در میان مردم است.عنصر تخیل و عناصر دیگر هم جای ویژهای در داستانهایم دارند.اما من شخصیت دروغی و صرفا تخیلی نه تنها نمی سازم،بلکه موافق آن هم نیستم.مگر بخواهدهدف ارزندهای را دنبال کند و خواننده را از وضع موجود به وضع مطلوب رهنمون کند.
سخن آخر؟
تجربه خودم را می گویم.هر کاری به ویژه مقوله هنر، برای اینکه بهتر پیش برود،نیاز به تمرین و تکرار دارد.کسی که علاقهمند به داستاننویسی است باید مطالعه و نگاه تازه به پیرامون خود داشته باشد.
نظرات
0