
سالهای سال بعد، وقتی مردم میگویند قدیمها همه چیز قشنگ بود، آنها که در دوره سیدجلال حسینی خوره فوتبال بودند و با دفاع همچو سَدِِّ او بزرگ شدند، سینه سپر میکنند که بازیهای او را یادشان هست.
توصیف قابل تاملی از بازیکنی است که هر گاه تصور شده بود پایان خواهد یافت، نه فقط برای خود بلکه برای فوتبال ایران فصل تازه ای رقم میزد
او مرزهای تازه ای از توانایی را برای هر فوتبالیستی تعریف کرده بود
مردی که قدرت اون نه فقط از ساق هایش که از ذهن و روح او به کالبدش و به همبازیانش القا می شد تا در تمام تیم جریان یابد.
اگر غیر از این بود، پس از آن چه برایش در آستانه جام جهانی رقم خورد، سقوط می کرد اما تو اوج گرفت؛
مانند پرسپولیس که این رسم بزرگان در مواجهه با سختی ها است.
سیدجلال حسینی به راستی یک گنج با ارزش فوتبال ما است که ستاره ها، زود به تاریکی می گرایند و برای سقوط و نا امیدی به دنبال کوچکترین بهانه ها می گردند.
یک کتاب قطور جدید برای چند بار خواندن و به کار بستن در زندگی
کاپیتانی که گویی برای آیین پرسپولیس و مکتبش خلق شده بود.
خستگی ناپذیر، مبارز، مصمم و فراری از تسلیم برابر دشواریها، ناسازگاری ها و دشمنی ها.
گویی در گردونه روزگار از همان ابتدا مقدر شده بود تا این دو (پرسپولیس و سیدجلال) به یکدیگر ملحق شوند تا اتفاق هایی با شکوه را یکی پس از دیگری رقم بزنند.
چه باعث حسرت فراوان بود اگر سیدجلال حسینی، چنین پیراهنی را به تن نمی کرد و پرسپولیس هم چنین کاپیتان سرآمد و الهام بخش را در دل خود جای نداده بود.
به راستی چه حسرت بزرگی است که تیم ملی ایران دیگر چون اویی را نداشته باشد که تکرار تکرار نشدنی ها به آسانی میسر نمی شود
بعد از تو...چگونه بمانیم؟؟؟
در دنیایی که جای جایش بوی عشق میدهد...بوی تعصب...بوی مردانگی....
بوی چیزهایی بعد از تو خواهند رفت...شاید بدون به جا گذاشتن هیچ نشانه ای...
و در آخر موفق باشی تنهاترین سردار...
نظرات
0