- (زیستن به لحاظ اصل شناختی؛ یک انسجام به ظاهر پیچیده) - (بازتابی از حکمت کهن)
از دیدگاه شخصی، هر چیزی در جهان یک علت و معلول آشکار دارد؛ به طور مثال اگر هر زیستگاهی متشکل از (جمادات(موجودات بی جان و حرکت)، نباتات، حیوانات)باشد و فرض بگیریم که یکی از این موارد مذکور از بین برود یا نقرض شود؛ جهان رو به زوال حرکت می کند
چرا که یکی از ویژگی های فلسفی زیستن که برای موجودات مهیا می کند، فرایندی به نام ادامه است. ادامه دادن؛ موجودی که می میرد و اندام او به خاک و خاک آن تحولی نوین از زیستن.
اینک مسئله بر حیوان است اما حیوانی که ناطق باشد و در پیکر خود عواطف، احساسات، عقل، قدرت تفکر، شجاعت، مبارزه گر و صلح طلب را داشته باشد.
فرایند ادامه:
از آغاز تولد، انسان در فرایند ادامه دادن قرار می گیرد اما سوالی که اینجاست این است که؛
-آیا انسان همواره باید خوشبخت زندگی کند؟
اگر هدف بر خوشبختی مطلق است پس مقوله ای به نام رنج و سختی یا تلاش چه گفتاری از خود دارند؟
ـ چنانکه یک انسان باید سخت بیاموزد تا در نهایت یک خادم باشد.
در این مسیر مشخص می شود که این خادم چه ارزش ها در زیستن خود روشن می کند یا چه بخت ناروایی را برای خود به ارمغان می گذارد؟!
به طور خلاصه و برای تفهیم بیشتر بیشتر، انسان در مسیر ادامه، معتبر بودن خود را اثبات و در انتها به حاکمیتی از اصل خود می رسد. اگر آمادگی هیچ مقابله ای نداشته باشد، گاهی درنگ کردن از خود زیستن هم با ارزش تر است. چه بسا که توان مقابله نیست درنگی هم صورت نمی گرد و انسان چون به درک روشنی از این موضوع نمی رسد، وجود موجود او کاملا شبیه یک قلم بی جوهر است چرا که اگر به حاکمیت برسد و نسبت به همراهان و پیروان بی تفاوت گذر کند تمام دارایی معنوی از دست می رود و جای هیچ پشیمانی نمی ماند. زیرا از دست دادن، خود مصیبتی برای انسان و گاه به جنون منجر می شود.
ـ پس خدمت کنید در زیستنی که خادم هستید تا از دست نروید
و خدمت کنید در زیستنی که حاکم آن هستید تا از دست ندهید.
نظرات
0