
سال ۱۳۰۱ ه.ش در شهر بارانی لنگرود به دنیا آمد. پدرش حاج ابوطالب، نام علی را برایش انتخاب کرد. مادری داشت مومن و نیکوسیرت که در هفت سالگی علی عطای دنیا را به لقایش بخشید. غم سنگین نبودن مادر، او را خلوتگزین و اهل مطالعه کرد.
پزشکی خواند و برای خدمت شهری در جنوب شرق کشور را برگزید. ۱۳۳۱ ه.ش به سیرجان رفت. یک سال از اقامتش در سیرجان میگذشت، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ه.ش ساواک به مغازهی پدرش یورش برد. حاج ابوطالب دچار سکتهی مغزی شد و بعد از مدتی درگذشت.
و اما خدمت علی در سیرجان که مردم او را به اختصار دکتر صادقی مینامند، چنان خوش در ذهن سیرجانیها نشست که بعد از گذشت سالها از رفتنش به دیار باقی، از ارادت و احترامشان نسبت به او و خدماتش کاسته نشده.
دکتر صادقی خدمات ۲۴ ساعتهی پزشکی ارائه میداد. در خانهاش همیشه به روی بیماران و نیازمندان باز بود. او نیمی از درآمدش را هزینهی فقرا و نیم دیگرش را جهت کار خیر، بزرگ و ماندگار در بانک پسانداز میکرد.
محمدعلی نورمندی از دوستان صمیمی دکتر در اینباره گفته؛ او همواره به فکر باقیاتالصالحات بود. از همین رو در سال ۱۳۵۸ ه.ش بنایی با ۲۰۰۰ متر زیر بنا و هزینهی ۲۲ میلیون ریال شروع به ساخت کرد. این بنا را که بیمارستان "امام رضا" نام گذاری کرد در محلهای فقیرنشین احداث نمود تا زمینهی پیشرفت آن محله را فراهم آورد.
محمدعلی نورمندی، دکتر را سادهزیست و درویشمسلک میخواند. فردی که مدام ذکر میگفت و در نماز شبش گریه سر میداد، مسلمانی واقعی بیهیچ تظاهر و خودنمایی.
به محلات و روستاهای کم برخوردار و فقیر جهت خدمت سر میزد. کمک به خلقالله آنچنان برایش شیرین بود که خرج ولیمهی بازگشت از خانهی خدا نکرد و به ازایش یک ماه مردم را رایگان ویزیت نمود.
مرگ اما زود هنگام شاخهی عمرش را چید. او در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۹ ه.ش جان را به جانآفرین واگذار کرد و دنیا را به اهلش سپرد. نهم و دهم اردیبهشت شهرهای سیرجان و کرمان تعطیل شد. مردم و دوستدارنش طی مراسمی باشکوه او را تا خانهی ابدیش در بیمارستان امام رضا بدرقه کردند.
ای قوم به حج رفته کجایید؟ کجایید؟
معشوق همینجا ست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟
مولانا

نظرات
0