قسمت عمده این قدرت گرفتن، مرهون دیدگاهای افراطی مصباح یزدی در مورد ولایت فقیه می باشد.
در این رویکرد پیش بینی شده بود که در نهایت ممکن است اکثریت جامعه ولایت فقیه را قبول نداشته باشند و این اکثریت تهدید بالقوه برای جمهوری اسلامی هستند لذا ایشان با جمهوری ستیزی دلیل مشروعیت نظام را نصب از بالا اعلام کرد و به صورت افراطی ان را ترویج کرد.
انچه از ۸۴ تا هم اکنون دیده ایم اعم از خیزش ۸۸، جنبش ززآ و سایر چالش ها و کاهش مشارکت و قهر مردم با صندوق و در نهایت به مخاطره افتادن اصل نظام حاصل برجسته شدن این رویکرد بود؛ رویکردی که قرار بود نظام را حفظ کند اما عملا داشت نظام را دچار خود براندازی می کرد.
در یک سال اخیر بطلان این رویکرد بر عقلای قوم معلوم بود همین امر موجب گشایش در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شد.
نظام در کنار گذاشتن پایداری هنوز شبهه داشت و اصطلاحا دو به شک بود که اسراییل به ایران حمله کرد
در این حمله خیلی ها تصور می کردند که جمهور، این دشمن خود ساخته بر علیه نظام بیرون خواهد امد اما قاطبه مردم و اکثریت انها بزرگترین پشتیبانی را از حاکمیت کردند تا تئوری دشمن سازی از جمهور باطل شود.
اینک انتصاب علی لاریجانی و حذف لیدر رادیکال ها از شورای عالی امنیت ملی به مفهوم خط بطلان کشیدن بر تهدید مردمی می باشد و انها دریافته اند که تنها ابزار بازدارنده سقوط همین مردم هستند.
این تغییر رویکرد هر چند دیر اما اگر صادقانه اجرا شود می تواند با تکمیل سایر پازل ها موجب سعادت مردم و نظام به صورت هم زمان باشد.
نظرات
0