دو قوی سپید ساکن مردابی زیبا
زمانی رفاقت داشتن برای سالها
صبحگاهی یک قو رفت دیگری شد تنها
یکی به امید دیدار دیگری سوی آرزوها
آن قوی سپید نشسته به مرداب
آواز تلخش رسید آن سوی آبها
روزهای مرداب که پر از هیاهوست
شبی اغواگر دارد در هوای نیلوفرها
آسمان فراخ و رخ مهتاب روی آب
با نور میرقصند گروهی شاپرکها
بی امان میخواند سوگنامه تنهایی
ای مرگ بیا که بسترم شده سرای غمها
سحرگاه آمد آن یار سفرکرده
افسوس مرده بود قوی زیبای تنها
چشم مرداب پیر هم خشکید
بسی گریست در ماجرای قوها
شمسی چاوشانی
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است. شما هم اگر رویایی در سر دارید، با ما در تماس باشید:
09191570936
09393353009
https://hozeyemashgh.ir
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی
نظرات
0