آخرین اخبار
آثاری از دیارای البرز،لیلا خسروی
اشعار و دلنوشته های شاعر انجمن کاوک البرز
روزگار من
تنهایی جانش به لب رسیده است
برای این همه صبوری من
من سر بر شانه ی قلم به انتهای گریه رسیده ام
و به چشمان زل زده ی تو لبخند میزنم
و تو گمان نکن که همان لبخند همه ی زندگانی من است
خاموشم برایت
در ازدحام بیقراری ها
چگونه مرا آنسوی فراموشی رها کردی؟
رفتی و گوشه ای از احتمالات نشستی
و نگاه نگردی به چشمانم که پر از حرف بود
و پر از ترس
چشمانم ترسیده است از روزی که دیگر تورا نبیند
نمیدانم در نگاهت کدام ستاره سوسو میزند که من برایت اینگونه خاموشم؟
شناسه خبر : 4291
تاریخ : 1401/9/8 16:06:16
لینک خبر : https://daryaaknar.ir/sl/XXIlih
نظرات
8براتون آرزوی موفقیت داریم بانو دیارا. عالی و پر احساس اگر کتاب منتشر شده دارن معرفی کنید.
خیلی عالی بود پر از احساس. اگه میشه از دلنوشته هاشون بازم بزارید❤️
خیلی خیلی عالی بود 👏👏👏💙
خیلی خیلی عالی بود پر از احساس من عاشق دلنوشته هاشون شدم اگ میشه بازم از دلنوشته هاشون بزارین لطفاً ❤️❤️❤️❤️👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
خیلی خیلی عالی بود من عاشق دلنوشته هاشون شدم اگ میشه بازم از دلنوشته هاشون بزارید لطفاً ❤️❤️❤️❤️👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
خیلی عالی بود واقعا لذت بردم🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خاله دوست دارم عشقم🤩🤩🤩😍😍😘😘😘🥰🥰🥰😘
ابجی قشنگم دوست دارم🥰😘